Recent content by بانوی ایرانی

من یکی که کلی از زندگی راضیم و احساس شادمانی می کنم! :D

خداوندا تو را دارم چه غم دارم علی مشکل گشا دارم ... :D

سال نو رو به همه تبریک گفتم جز اونهایی که روزی سلامتیشون رو به من پیشکش کردند حالا اومدم بگم هر روز به یادشون هستم و سلامتی و شادی رو براشون آرزو دارم. جانباز عزیز، سال نو مبارک

همه ادم ها کارهای خودشون رو دارن و کسی تو کار دیگری نمی تونه کمکش کنه. اگر بخوای منتظر کسی باشی هیچ کاری از پیش نمیره. پس تنها کارهات رو انجام بده حتی اگر فکر می کنی اون کار باید گروهی انجام بشه!

عید نوروز، من، جانباز عید نوروز، من، جانباز شب عید نوروز بود که با خواندن یک متن اشکهایم امان از من برید. یاد عباس دلم را آتش زد عباس برای من جنگید. عباس پهلوان بود و پهلوان پرور عباس پهلوان های بسیاری را تربیت کرد. پهلوانانی که همچو او جان سپردند در راه هدف اما ابر پهلوانانی نیز به عشق او...

اگر جنگ شه من به عنوان یک خانم چهار کار می کنم: شوهر و پسرم رو به رفتن به میدان جنگ تشویق می کنم. پشت جبهه به فعالیت های مورد نیاز می پردازم. اخبار جنگ رو که بهم می رسه و ثبت و منتشر می کنم اما به میدان جنگ نمی رم حتی اگر اسیر یا کشته بشم. فکر می کنم حضرت زینب(س) هم همین کار رو کردند. :cool:

فکر می کنم از اسمم معلوم باشه که چه قدر به ایرانی بودنم افتخار می کنم. نه؟!!!! :D جانم فدای یک ذره از خاکت وطن

نخستین سرود ملی ایران مربوط به دوره قاجار ساخته موسیو لومر فرانسوی (موسیقیدان نظامی اعزامی به ایران در دوره قاجار) است. این سرود برای پیانو نوشته شده و یک بار به هنگام ورود مظفرالدین شاه قاجار و در حضور وی در پاریس اجرا گردید و اجرای آن توسط ارکستر ملل نخستین اجرای رسمی و ارکسترال آن است كه به...

آیا می دانید بهترین شکلات ها کدامند به چه علت خوب هستند و .... كمتر كسی پیدا می‌شود كه از شكلات متنفر باشد؛ خوراكی پرطرفداری که انواع و اقسام زیادی دارد و این روزها وارد هر فروشگاه مواد غذایی كه می‌‌شویم، قفسه‌های رنگارنگی مملو از شكلات می‌بینیم که ناخودآگاه، توجهمان را جلب می‌‌کند. اما یک سوال...

کی گفته من نا امیدم؟!!! :surprised: :gol:

وای :cry:

من قبلا خونده بودم. خیلی تامل بر انگیزه. حقیقتا به این که پیرو چنین کسانی هستم خوشحالم. :smile:

با خدا شوخی نکن. :mad: ببین یه کلمه حرف زدی چند نفر اومدن با خداوند شوخی کردند! بهتره با احتیاط تر صحبت کنیم. :smile:

:gol:

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند : پدر عزیزم، با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من...