معماری با مصالحی از جنس دل

[hanane1]

حـتــی بــه چـ ـشــمــک ســتــاره هــا نــگــاه نــکــردم
وتــو
چــه ســاده بــه دیــگــری دل بـ ـســتــی!!

 

[fahimeh89]

بعـــضـي ها تــوي زنــدگي تو راه مي يـــــابند
امــــا هــــيــــچ گــاه تو را نمي فــهمــند
مــــثــــل شمع کوچکي که راهــــت را کــــمــي روشن کرده است
ولـــي دســـتـــت را ســـوزانـــــده اســـــــت.

 

[apadana13]

بیچـاره شـعری
که بی عــطر تو
ردیف شـود
نخــوانده ،
حکمَ ش فـراموشی ست ...

نیلوفر ثــانی






​

 

[ESPEranza]

همین امروز باید خودم را گم کنم
بروم ثبت احوال و درخواست شناسنامه جدید کنم
فردا با مستعارم قرار بگذارم
که هیچ وقت بی قرارِ " من " نشود
باید بزنم زیرِ این "من "
و بعد بگردم دنبال " تو "
دنبالِ هر" تویی " غیر از " تو "

 

[aynaz.m]

گاهی
به دنبال
یک من جدید میگردم منی
که دیگر باورت نکند
تا دیگر نتوانی
قلبش را بشکنی

 

[nasim_shsh]

برای دوست داشتنت نیاز به استخاره نبود
اما برای با تو بودن و با تو موندن
سراپا نیازمند استجابت دعایم...

 

[marziye70]

دیشب خدا آهسته درگوشم گفت:
دیگر بس است!
بارانم از اشک هایت خجالت میکشد!

​

 

[nasim_shsh]

سلام به همراهان و دوستام تو این تاپیک مخصوصا محمد
امروز بدجور بدجوووور داغونم
تمام جملاتو شعرهارو حس میکنم
میشه یکم از امید بگین؟
از خوشبختی؟

 

[marziye70]

به فکر نوازش دست های منی!
بی آن که بدانی
دلم است که تنها مانده
دست هایم دوتایند!

​

 

[marziye70]

هروقت رسیدی آخر خط
یادت باشه معلم کلاس اول می گفت:
نقطه سر خط

​

 

[S&M R]

​

بزرگترین روانشناسان دنیایند​

دو چشمت !!​

این قدر که​

امیدوارم می کنند​

به زندگی . . .​

 

[marziye70]

هی!
کافه چی!
میزهایت را دو نفره کن..
نمی بینی دیگر تنها نیستم
من خوشبختم
زندگی همیشه جاریست

​

 

[marziye70]

 

[A N A H I T A]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به دلتنگی هایمـــ دست نزن[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]می شكند بغضــمـــــ یك وقت !![/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنگاه غرقـــــ می شوی[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در سیلابـــــ اشكهایی كه[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !! . . .[/FONT]

 

[A N A H I T A]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زانوهایم را در آغوش گرفته بودم ،[/FONT]
​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی ...[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تو برای [SIZE=-0]آغوش دیگری زانو زده بودی[/SIZE][/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]

[/FONT]
​

 

[marziye70]

زندگی یعنی بازی
1..2...3.. سوت داور
بازی شروع شد.
دویدی، دست وپا زدی ، دل شکستی،
عاشق شدی ،
بیرحم شدی
مهربان شدی،
بچه بودی ، بزرگ شدی، پیر شدی...
1...2...3.. سوت داور
بازی تموم شد
زندگی را باختی
اشکات را پاک کن همسفر
گاهی باید بازی را باخت
اما اینو یادت باشه
باز میشه زندگی را ساخت...​

 

[A N A H I T A]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"مــن"[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به دنــبال[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"تــويي" مي گــشت[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بــراي " مــــــا " شــدن[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دريــغ که [/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بــازي را[/FONT]​

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"او" بــــرد....[/FONT]​

​

​

 

[A N A H I T A]

دیـــــــگر
استــفــاده نمی کنــم
از میــم مالکــیـــت !!!
شـــب بـخـیــــــر
عـزیــزش

 

[A N A H I T A]

بـــاران همیشه می بارد، اما مردم ستـاره را بیشتر دوست دارند

نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن

 

[A N A H I T A]

"دوســـتــت دارم" را براي هر دويمان فرستادي !!

هم مــــن !!
هـــــم او !!!
خيـــانت مي كـــــردي يا عــدالــَت !!??

 

[A N A H I T A]

حس خوبیه ...
به خودت میای میبینی ،
به کسی که رهات کرده و بدجور بهت ظلم کرده ..
دیگه نه نیازی داری..
نه احساسی........
ولی اون ...
داره از بی تو بودن میمیره .......

 

[S&M R]

هنوز هم وقتی باران می آید،تنم را به قطرات باران میسپارم!
می گویند باران رساناست....
شاید دستهای مرا هم به تو برساند.....

 

[aynaz.m]

گاهی که
حافظ
میگوید
ناراحت نباش
روزهای غم تمام میشود
به خودم الکی دلخوشی میدم
ولی باورش نمیکنم

 

[mohammad azizi]

تو را صدا کردم
در تاریکترین شبها دلم صدایت کرد
و تو با طنین صدایم به سوی من آمدی
با دستهایت برای دستهایم آواز خواندی
برای چشمهایم با چشمهایت
برای لبهایم با لبهایت
با تنت برای تنم آواز خواندی

من با چشمها و بیهایت انس گرفتم
با تنت انس گرفتم
چیزی در من فروکش کرد
چیزی در من شکفت
من دوباره در گهواره ی کودکی خویش در خواب فرو رفتم
و لبخند آن زمانیم را باز یافتم

 

[mohammad azizi]

درازدحام کوچه های بی گفت وگو
گم شده ام
بی فانوس راه
آسمان پرستاره
بی تبسم نگاه
**
اگربرایم دعاکنی
به رویم لبخندبزنی
وبامن
حرف
حرف
حرف...
اگربامن حرف بزنی
پیدامی شوم!

 

[mohammad azizi]

تو صدای پایت را

به یاد نمی آوری

چون همیشه همراهت است

ولی من آن را به خاطر دارم

چون تو همراه من نیستی

و صدای پایت بر دلم

نشسته است .

 

[mohammad azizi]

خوب مي داني كه در چشمت گرفتارم هنوز
روز و شب خوابم ربودي باز بيدارم هنوز
گرتو تكرار مني جوياي تكرارم هنوز
نيست بر آيينه دل هيچ زنگارم هنوز
​

 

[mohammad azizi]

...

اگر چه دیریست دست های تو دورند

در آبهای حافظه هرگز نخواهم شست
ردپای سر انگشتانت را بر ...
معبر دستانم
​

 

[mohammad azizi]

.
.
.
.
حالا آمده ای
توان ایستادن ندارم
بنشین
سر بر زانوانم بگذار ...
​

 

[mohammad azizi]

باید فراموشت کنم
چندیست تمرین می کنم
من می توانم ! می شود !
آرام تلقین می کنم
حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....
تا بعد، بهتر می شود ....
فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم.
​