گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا، نمى توانيم از تو چيزى بخواهيم که تو نيازهاى ما را مى دانى، پيش از اينکه در ما پديدار شود.
(جبران خليل جبران)
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خداوندا...
تقدیـرمـ را زیبـآ بنویس
کمکــ کـُטּ آنچـ ه را که تـو زود مـے خواهی مـَטּ دیـر نخواهـَمـ
و آنچه را که تـــو دیـــر مـے خواهی مـَטּ زود نخواهـَمـ
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدايا، خدايا، آه اي خدايم
صدايت مي زنم بشنو صدايم
شكنجه گاهِ اين دنياست جايم
به جرم زندگي اين شد سزايم
مرا، مرا بگذار با اين ماجرايم
نمي پرسم،
نمي پرسم چرا اين شد سزايم
گلويم، گلويم مانده از فرياد و فرياد
ندارد كس غم مرگ صدا را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پروردگارم. من آن بنده روسیاهی هستم که بهترین شبهایت را نیز به غفلت گذراندم ...تنها تو صدایم را می شنوی آن زمان که می خوانمت که خدای خوبم . مرا بهعقوبت غفلتم دچار مکن . سرنوشتم را به لطف و برکت خویش آن گونه نما که باآن به تو نزدیکتر شوم . تو هر زمان صدایم را می شنوی...قبول آنچه خیر وصلاح من در آن است را برایم آسان فرما
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنام تو اي مونس خسته دلان



الهی به درگاه خویشت مرا خوانده ای

تو نام بلندت به لبهای من رانده ای
الهی تو خلقم نمودی نمودی به روز ازل
تو میخوانی ام بار دیگر به روز اجل
الهی تو دل دادی و دلربائی کنی
زمانی ز عشاق مجنون جدائی کنی
الهی مرا دیده دادی و یک چشمه آب
بریزم به شب اشک و بردی زاین دیده خواب
الهی تو دادی زبانی که ذکرت کنم
تو اندیشه دادی که بر چاره فکرت کنم
الهی تو عاشق نمودی همه عاشقان
تو راندی سخن بر زبان همه ناطقان
الهی جهان جلوه ای از جمال تو باد
زمین و زمان ذره ای از کمال تو باد
الهی زلیخا و شیرین و لیلا توئی
دل یوسف و عشق مجنون شیدا توئی
الهی صدائی که پیچیده در بی ستون
صدای تو باشد که گوئی ز عشق و جنون
الهی بجز تو همه هیچ و درمانده اند
همه دفتر هستی خود ز تو خوانده اند
الهی به آنان که سر مستشان کرده ای
به آنان که بالاتر از عرششان برده ای
الهی به آنان که در تو فنا گشته اند
ز قید منییت، خدایا رها گشته اند
الهی رهایم کن از قید و بند جهان
ز خود خواهی و خود پرستی و شرک نهان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای یگانه! ای بی همتا! ای شنونده بر سکوت من! ای آنکه در کائنات بزرگ خود بر انسانی همچون من دستور سجده داده ای! ای خدا! ای خدای مهربانی! ای خدای خوبی! ای خدای ارزن و گندم!ای دهنده نعمت آب! ای نقاش جهان و فلک! ای زنده کننده جان و روح بیمار من!ای خالق عقل و کمال! ای خدای بزرگ! ای رحمان! ای رحیم!
 

www.iran_eng.com

عضو جدید
سرزمین ،سرزمین توست هر جا که باشم، سرده اگر گرمای تو همراهم نباشه ،تاریکه اگه راهنماییات چراغ زندگیم نباشه ،پر درده اگر یادم بره از حکمتت ،بزرگ و گیج کنندست اگر عظمت تو یادم بره ...
 

*heaven*

عضو جدید
سرده و سرده و سرد
دیدی که...می دانی که...همین تازگی ها چند گرمی را با دما سنج تست کردم...
گرم نبود خیلی اما می سوزاند...می دانی که چرا...؟
اما حکمتت...فانی بودن دنیا...آخرین جمله ایست که وقتی قلبم با هیچ چیز آرام نمی شود آن را به او می گویم مثل یک مسکن قوی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرده و سرده و سرد
دیدی که...می دانی که...همین تازگی ها چند گرمی را با دما سنج تست کردم...
گرم نبود خیلی اما می سوزاند...می دانی که چرا...؟
اما حکمتت...فانی بودن دنیا...آخرین جمله ایست که وقتی قلبم با هیچ چیز آرام نمی شود آن را به او می گویم مثل یک مسکن قوی...

همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

زير باران،

روي يک شاخه گل سرخ،

در کنار غم و اندوه دلي،

يا ميان خوشي و بي دردي

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

در کنار غزلي از حافظ ،

در ميان گريه،

در پس نوميدي

همه جا هستي من از همه جا بي خبرم

در کنار همه ي باورها،

يا ميان هرچه ناباوري و ترديد است،

پس يک خاطره تلخ

بعد اندوه جدايي،

بعد دلبستن و بگسستن و دلگير شدن

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

تو خودت اصل حضوري،درک من محدود است

همه جا هستي و من از همه جا بي خبرم

ياري ام کن بتوانم روي نوميدي ياًس،

روي اين بي خبري

خط بطلان بکشم

و

مدد هاي تو را،از دل و جان احساس کنم

 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا جون سلام سلامی چون بوی خوش آشنایی/خدایا دلم گرفته به خاطر همه چی به خاطر اینکه وقتی خواستم بیام تو این دنیا بهم نگفتی که ازت جدا میشم بهم گفتی برو من هواتو دارم میدونم هوامو داری که اگر نداشتی کارم تموم بود پس ازت میخوام تو راه که میخوام قدم بذارم کمکم کنی دوست دارم خداییش
 

Miss.Leyla

عضو جدید
گوشه ای مینشینم وحسرت ها را میشمارم.. وباختن ها ...وصدای شکستن را ...نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم ...و کدام خواهش را نشنیدم ..و به کدام دلتنگی خندیدم.. که چنین دلتنگم...........:w04:
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای خدای مهربون دلم گرفته ....
.
.
با تو شعرام همگی رنگ بهار ....
با تو هیچ چیزی دل من کم نمیاره ...
وقتی نیستی همه چی تیره و تار ....
کاش ببخشی تو خطاهامو دوباره ...


ای خدای مهربون ،دلم گرفته ...
از این ابر نیمه جون ، دلم گرفته .....
از زمین و آسمون دلم گرفته ....
آخه اشکامو ببین ، دلم گرفته ....
تو خطاهامو نبین ، دلم گرفته ....
تو ببخش فقط همین ، دلم گرفته ...


توی لحظه های من شیرین ترینی .....
واسه عشق و عاشقی تو بهترینی ....
کاش همیشه محرم دل تو باشم ....
تو بزرگی ، اولین و آخرینی .....
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست
سجاده زردوز که محرابِ دعا نیست

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
از شدت اخلاص من عالَم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست !

از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست

یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!

این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست

ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست

بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست

هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست !

از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست

به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
راه شعرا دور ز راه عرفا نیست





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا بده مرگم
به سوي خود صدايم کن
بسوزان جسم و جانم را
از اين دنيا رهايم کن

در اين دنيا براي من
توان زيستن نيست
هراسم من از آن روزي
که گويم هيچ خدايي نيست

اگر خواهي که مجنونت بمانم
ويا اينکه هميشه
خداي خود بدانم
به سوي خود صدايم کن
از اين دنيا رهايم کن

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا با من باش كه با تو بودن نهايت آرامش و احساس با تو بودن زيباترين احسا س است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی گناه می کنم از خودم بدم میاد. حتی وقتی گناه می کنم بازم فکر تو هستم. من از گناه بدم میاد خدا.
خدایاهر چقدرم که سخت باشه، هر چقدر هم که مشکلم بزرگ بشه، من نباید تن به گناهبدم. نمیشه خدایا. حتی اگه تو وجود نداشته باشی، حتی اگه خدایی نباشه وپاکی ای وجود نداشته باشه، بازم من نمیتونم گناه کنم. خدایا آخه من دنیامبا این چیزا فرق داره!
خدایا منو ببخش. من دیگه گناه نمیکنم. قول میدم خدا. به همین اشک چشام قسم که دیگه هیچ وقت گناه نمی کنم….
من دیگه گناه نمی کنم خدا. حتی اگه تموم دنیا تنهام بزارن. حتی اگه همه دنیا دلم رو بشکونن. حتی اگه همیشه چشام خیس باشه.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا خدا فاصله ای نیست
بیا
با هم از پیچ و خم سبز گیاه، تا ته پنجره بالا برویم و ببینیم خدا
پشت این پنجره ها لحظه ای کاشته است؟
تا خدا فاصله ای نیست ، بیا، با هم از غربت این
نادانی، سوی اندیشه ادراک افق ،مثل یک مرغ غریب، لحظه ای پر بزنیم
کاش می شد همه سطح پر از روزن دل ،بستر سبز علف های مهاجر می شد
یا همان فهم عجیب گل سرخ یا همین پنجره گرد غروب
تا مرا با تو از این سادگی مبهم ترس ببرد تا خود
آرامش احساس پر از فهم وصال تا خدا فاصله ای بود
اگر من چه می دانستم که اقاقی زیباست؟!
یا گل سرخ، پر از سر خداست؟!
یا اگر بود که من، لای اوراق پر از سجده برگ،
رمز تسبیح نمی نو شیدم
و از آرزویش مرطوب شعور من و تو در دل گرم
و پر از شور امید خطی از عشق نمی فهمیدم من به پرواز خدا در دل من،
در دل تو مثل هر صبح پر از آیه و نور، بارها!
معتقدم و قسم می خورم این بار،
به هر آیه نور تا خدا فاصله ای نیست، بیا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی ، مانده ام در غفلـت و خـواب
بـه گـرداب گنـاهـان گشـته غرقـاب
به حق عاشقان بی قرارت
مرا از قعر ِاین گرداب دریاب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
گفتم: خداي من ، دقايقي بود در زندگانيم که ھوس مي کردم سر سنگينم راکه پر ازدغدغھ ي ديروز بود و ھراس فردا ،بر شانه ھاي صبورت بگذارم و آرام برايتبگويم و بگريم ، در آن لحظات شانه ھاي تو کجا بود ؟


گفت: عزيز تر از ھر چه ھست ، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگي که در تماملحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام کهتو اينگونه ھستي .


من ھمچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .


گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن ھمه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟


گفت : عزيزتر از ھر چه ھست ، اشک تنھا قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکھايت به من رسيد


و من يکي يکي بر زنگارھاي روحت ر يختم تا باز ھم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنھا اينگونه مي شود تا ھميشه شاد بود .


گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راھم گذاشته بودي ؟


گفت : <> بارھا صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايينمي رسي ، تو ھرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود ،که عزيز ازھر چه ھست از اين راه نرو که به ناکجاآباد ھم نخواھي رسيد .


گفتم : پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتي ؟


گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناھت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،


بارھا گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي .آخر توبنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنھا اينگونه شد که صدايمکردي .


گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟


گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدايتو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، مناگر مي دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار مي کني ھمان باراول شفايت مي دادم .


گفتم :مھربانترين خدا ، دوست دارمت ...


<> گفت : عزيز تر از ھر چه ھست من دوست تر دارمت...
 

sana84

عضو جدید
اکنون که به مرحله ی تازه ای اززندگی ام رسیده ام
خدایا کمکم کن
تا فکرهای جاری ذهنم را عملی سازم
خدایا کمکم کن
تا من نیز دستی را بگیرم به گرمی
خدایا کمکم کن
تا سهم کوچکی از زیبایی های دنیا را در دلم احساس کنم
خدایاکمکم کن
تا بتوانم قلب کوچکی را در شادی و احساسم شریک کنم
خدای من نگاه پاک او صدای توست
خدایا کمکم کن
تا صدای تو را احساس کنم
خدایا می دانم راه من از همه ی خوبی ها جداست
زندگی ام سراسر پر از بد ی و بدی هاست
خدایا تو خود کمکم کن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینک من هستم و سکوت
سکوت بر لب و دعا بر دل
لب خموش و جان گویا
که بارخدایا
من عشق را از تو به یادگار دارم
و معشوق را هدیه تو می دانم
پس اینک
در این اضطراب روح
و آشوب دل
که جز یاد تو
و نام تو بر لبم نیست
او را به رحمانیت عام تو
و عشقش را به رحمیت خاص تو
می سپارم
با رحمانیت به او عنایت فرما
و با رحیمیتت عشق را پایدار گردان
آمین یا رب العالمین
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا،وقتی به خدایی تو فکر می کنم شرم دارم که خود را به تو نسپارم و زمانی کهبه نعمات تو می نگرم، نمی توانم متحیرانه شکر نعمت ننمایم.


خدایا، نعمات زیادی را بدون اینکه مستحق آنها باشم به من عطا کرده ای. خدایا تو را شکر می کنم.

خدایادوست دارم از منظر تو ببینم ، تا ببینم آن طور که تو می بینی. دوست دارمخواست خود را کنار زنم ، تا خواست تو در من جاری باشد، تا بخواهم آن چه راکه تو بخواهی.
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون

سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و

بگــــــو :

بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!"
 

mar.1980

عضو جدید
'گفتگو ...

'گفتگو ...

برای تا ابد ماندن باید رفت ! ...

گاه از دل کسی ....

گاه به دل کسی ....
 

یونس313

عضو جدید
سلام
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد
هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی گناه می کنم از خودم بدم میاد. حتی وقتی گناه می کنم بازم فکر تو هستم. من از گناه بدم میاد خدا.
خدایاهر چقدرم که سخت باشه، هر چقدر هم که مشکلم بزرگ بشه، من نباید تن به گناهبدم. نمیشه خدایا. حتی اگه تو وجود نداشته باشی، حتی اگه خدایی نباشه وپاکی ای وجود نداشته باشه، بازم من نمیتونم گناه کنم. خدایا آخه من دنیامبا این چیزا فرق داره!
خدایا منو ببخش. من دیگه گناه نمیکنم. قول میدم خدا. به همین اشک چشام قسم که دیگه هیچ وقت گناه نمی کنم….
من دیگه گناه نمی کنم خدا. حتی اگه تموم دنیا تنهام بزارن. حتی اگه همه دنیا دلم رو بشکونن. حتی اگه همیشه چشام خیس باشه.
اخه من دنیام فرق داره اخه من دنیام با ادما فرق داره
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خدای نفسای من سرگردون
به همون روز تولد منا برگردون
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتم : خداي من ، دقايقي بوددر زندگانيم که ھوس مي کردم سر سنگينم راکه پر از دغدغھ ي ديروز بود وھراس فردا ،بر شانه ھاي صبورت بگذارم و آرام برايت بگويم و بگريم ، در آنلحظات شانه ھاي تو کجا بود ؟


گفت: عزيز تر از ھر چه ھست ، تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگي که در تماملحظات بودنت بر من تکيه کرده بودي ، من آني خود را از تو دريغ نکرده ام کهتو اينگونه ھستي .


من ھمچون عاشقي که به معشوق خويش مي نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم .


گفتم : پس چرا راضي شدي من براي آن ھمه دلتنگي ، اينگونه زار بگريم ؟


گفت : عزيزتر از ھر چه ھست ، اشک تنھا قطره اي است که قبل از آنکه فرود آيد عروج مي کند ،اشکھايت به من رسيد


و من يکي يکي بر زنگارھاي روحت ر يختم تا باز ھم از جنس نور باشي و از حوالي آسمان ، چرا که تنھا اينگونه مي شود تا ھميشه شاد بود .


گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگي بود که بر سر راھم گذاشته بودي ؟


گفت : <> بارھا صدايت کردم ، آرام گفتم از اين راه نرو که به جايينمي رسي ، تو ھرگز گوش نکردي و آن سنگ بزرگ فرياد بلند من بود ،که عزيز ازھر چه ھست از اين راه نرو که به ناکجاآباد ھم نخواھي رسيد .


گفتم : پس چرا آن ھمه درد در دلم انباشتي ؟


گفت : روزيت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ، پناھت دادم تا صدايم کني ، چيزي نگفتي ،


بارھا گل برايت فرستادم ، کلامي نگفتي ، مي خواستم برايم بگويي .آخر توبنده ي من بودي چاره اي نبود جز نزول درد که تو تنھا اينگونه شد که صدايمکردي .


گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدايت کردم درد را از دلم نراندي ؟


گفت : اول بار که گفتي خدا آنچنان به شوق آمدم که حيفم آمد بار دگر خدايتو را نشنوم ، تو باز گفتي خدا و من مشتاق تر براي شنيدن خدايي ديگر ، مناگر مي دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار مي کني ھمان باراول شفايت مي دادم .


گفتم :مھربانترين خدا ، دوست دارمت ...


<> گفت : عزيز تر از ھر چه ھست من دوست تر دارمت...
 
بالا