برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

K.K.J

عضو جدید
[h=6]امروز بیرحمانه به تو تاختم.
به تو! به تو که صدای گرم مردانه ات گرمی زنانه ای به من میبخشد. به تو که نفسهایت را کم دارم، به تو که این روزها در دوردست منتظر یک معجزه وصالی! یک معجزه محال.
دلم گرفته، گیر و گرفتاریش هم تورا کم دارد، همانی تویی که من بیرحمانه به او تاختم. بگیر و ببر ومرا در خود ذوب کن. من از بودن با خودم بدون تو شاکیم.......
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]برو خدا نگهدار ولی یادت بمونه[/FONT] [FONT=&quot]خودت نخواستی باشی خودت گفتی تمومه[/FONT] [FONT=&quot]برای من مهم نیست که بعد من کی باشه[/FONT] [FONT=&quot]تو لایقم نبودی شاید که لایقت شه[/FONT] [FONT=&quot]حیف که تمام عمرم به پای تو حروم شد[/FONT] [FONT=&quot]نمی دونم که این دل واسه چی عاشقت شد[/FONT] [FONT=&quot]تمام لحظه ها مون گذشت و شد خاطره[/FONT] [FONT=&quot]قصه به آخر رسید خیلی برام جا[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]لبه[/FONT][/FONT] [FONT=&quot]شاید یه روز بفهمی کی خوبی تو می خواسته[/FONT] [FONT=&quot]کی واسه تو می مرد و کی شادی تو می خواسته[/FONT] [FONT=&quot]روزی که من نباشم اون روز که خیلی دیره[/FONT] [FONT=&quot]به یاد حرفهای من اون روز گریت می گیره[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گل های خشکیده ی لایه دفتر
کنار خاطرات با تو بودن
نامه و کلی عکسٍ یادگاری
نمی دونی چه تلخ بی تو بودن
نگاه سرد تو هنوز یادمه
نشد ببینی، بغض وگریه ی من
فریاد زدم، خدایا پس کجایی؟
تو رو خواستم واسه نفس کشیدن
تو چشمات و بستی واسه همیشه
من بودم و یه عمر خواب تو دیدن
تو رفتی و نشد پیشم بمونی
من و یه دنیا درد بی تو بودن
[FONT=&quot] مینا ن.[/FONT]
 

K.K.J

عضو جدید
[h=6]از جداییمان برای هر که کسی گفتم ...
حق را به من داد ...
اما ...
اینها نمی دانند من حق را نمیخواهم ...

حق که برای من تو نمی شود.............
[/h]
 

K.K.J

عضو جدید
مثل نوشتن در باد
از تو که می نویسم
کاغذم بند نمی شود
دستم خط می خورد
دلم به باد می رود ...
 

K.K.J

عضو جدید
[h=6]من آن تکه ی آسمانم
که به عشقِ باد بادک ها
در آبیِ خودش غرق می‌‌شود
...
حسِ وحشت آوریست گم شدن
با غریبه‌ها یکی‌ شدن
گم شدن
گم شدن
پیدا نشدن
...
خواهی‌ آمد
پیدا میشوی
در غربتِ این خاک
پیدایم میکنی‌
من هنوز به سهراب
و به قایق
و به شهری پشت دریاها
ایمان دارم
تو خواهی‌ آمد........
[/h]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif] نشسته بود روي زمين و داشت يه تيكه هايي رو از روي زمين جمع مي كرد. بهش گفتم: كمك نمي خواي؟[/FONT] گفت نه.

گفتم: خسته مي شي بذارخوب كمكت كنم ديگه.
گفت: نه خودم جمع مي كنم.
گفتم:حالا تيكه ها چي هست؟بد جوري شكسته معلوم نيست چيه؟
نگاه معني داري كرد و گفت:قلبم. اين تيكه هاي قلب منه كه شكسته. خودم بايد جمعش كنم.
بعدش گفت : مي دوني چيه رفيق؟آدماي اين دوره زمونه دل داري بلد نيستن. وقتي مي خواي يه دل پاك و بي ريا رو به دستشون بسپري هنوز تو دستشون نگرفته ميندازنش زمين و مي شكوننش.
ميخوام تيكه ها ش رو بسپرم به دست صاحب اصليش اون دل داري خوب بلده.
ميخوام بدم بهش بلكه اين قلب شكسته خوب شه.آخه مي دوني اون خودش گفته كه قلبهاي شكسته رو خيلي دوست داره.
تيكه هاي شكسته ي قلبش رو جمع كرد و يواش يواش ازم دور شد. و من توي اين فكر كه چرا ما آدما دل داري بلد نيستيم موندم.
دلم مي خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو مي سپردي دست هر كسي؟
انگاري فهميد تو دلم چي گفتم. بر گشت و گفت: دلم رو به دست هر كسي نسپردم اون براي من هر كسي نبود. گفت و اين بار رفت سمت دريا.
سهمش از تنهايي هاش دريايي بود كه رازدارش بود.
تقديم به همه كساني كه به عشق خود نرسيده اند ويا در حال رسيدن به آن لحظه هستند.
و در پايان تقديم به خودم كه .............
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای دیدن دوباره ات
به تک درخت معجزه عشقمان
دخیل بستم
و به انتظار نشستم
برای دیدن دوباره ات

تمام جاده های بی انتها را پیمودم
آنچنانکه جاده از من گریخت
ناگهان از قلبم
صدای تو طنین انداز شد
که به گوشم رسید:
من اینجا هستم
اینجا
تو در آنجا
به دنبال که می گردی!
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
تار
دو تار
سه تار
روسری ات را بردار امشب !
اجرای زنده ی موهای ِ<تــوست> ...!
 
آخرین ویرایش:

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ديروز در کودکيم يکي گفت درد بي درمان بگيري
و امروز من عاشق شدم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازم سره دو راهی موندم اینجا بهترین جا واسه آروم بودنمه
حالا که باز چهره ی خوش زندگی داره دور میشه و من منتظر اومدن چهره ی سختشم ...
باز که حس میکنم چقدر مردم اطرافم غریبه هستن یا اینکه چقدر خود خواهن دیگه حتی مثل گذشته ها قلم خوبی برای نوشتن ندارم...
شاید همیشه دلم برای گذشته ها تنگ میشه...!
...

...
وقتی تو رو دیدم . درخت مهربانیت اونقدر بلند بود

که هرچه بالا رفتم آخرش رو نتونستم ببینم.

معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم نتونستم

تمومش کنم.

و دریای عشقت اونقدر وسیع بود

که هرچه شنا کردم نتونستم آخرش رو ببینم

و سرانجام ....

نمی دونم باید چطوری تموم کنم فقط با این
زیبا

بدرود
 

amarjani200

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران كه ميزند
نمناك ترين شاخه خاك گرفته آن درخت پير
هراس بي پناهي را از دل ميبرد
باران كه ميبارد
ترانه هاي اميد ميهمان سايه سار لطافتهاست
باران كه از شماره ميفتد
اين حس قشنگ سبكبالي
دوباره دوباره
از پس سايه هاي خاكستري
آغوش سخاوت ميگستراند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]عشق و ....[/h] [FONT=times new roman,times,serif]Where do I begin
از کجا شروع کنم ؟

To tell the story of how great a love can be
برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد

The sweet love story that is older than the sea
داستانی شیرین از عشق که عمرش از دریاها نیز بیشتر است
[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] The simple truth about the love she brings to me
حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد
Where do I start
از کجا شروع کنم ؟
With her first hello
با اولین سلامش
She gave a meaning to this empty world of mine
معنای جدیدی به جهان پوچ من داد

There will never be another love , another time
که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود

She came into my life and made the living fine
او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد

... She fills my heart
او قلب مرا پر کرد ...
With very special things
او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد

With angle songs , with wild imaginings
با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد

She fills my soul with so much love
و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد

That anywhere I go , I am never lonely with her along
برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند

?! Who can be lonely
با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!

I reach for her hand It is always there
و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است

How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟

Can love be measured by the hours in a day ?
آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟
I have no answer now But this much I can say
آن هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...

I know I will need her till the stars all burn away
می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند


And she will be there
و او آنجاس

[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای تو می نویسم

اسمش رو میگذاریم دوست مجازی!!!!

اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند

وقتی از خودش مینویسد

از دلتنگیها و آشفتگیها....

وقت میگذارد برایم،، وقت میگذارم برایش

نگرانش میشوم...

دلتنگش میشوم...

وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود

مطمئن میشوم که حقیقی ست

هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم

من برایش سلامتي و شادي آرزو دارم

هرکجا که باشد...


دلم می خواست این متن به عنوان یه تاپیک جدا قرار بگیره اما مدیر تالار ادبیات تایید نکردن پس اینجا میذارم!!
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیانت یک اشتباه نیست
درست‌ترین اتفاق در یک رابطهٔ اشتباه است . .
[/IMG]
http://www.www.www.iran-eng.ir/[img]http://eup.hostzi.com/photos/2debd8a12b49.jpg[/IMG]
نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند .
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو تو را میفهمم چون در واقع او را درک نمیکنی
یادت باشد گاهی به دست نیاوردن آن چه را که میخواستی شانس و اقبال تو بوده است
هیچ وقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است چون او خود میداند
از صمیم قلب عشق بورز شاید کمی لطمه ببینی ولی تنها راه بهینه ی حیات همین است
اگر کسی تو را پشت خط تلفن نگه داشت تا جواب دیگری را بدهد تلفن را قطع کن
وقتی از تو سوالی میپرسند و نمیدانی لبخند بزن و بگو :برای چه میخواهید بدانید؟
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن
هیچ وقت پایان فیلم ها و داستانها را تعریف نکن
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نگیر
شغلی را انتخاب کن که روحت را مثل حساب بانکی ات غنی سازد
سعی نکن از افرادی باشی که معتقدند اماده شلیک هدف!
هر وقت فرصتی کردی فرزندانت را در آغوش بگیر شاید به زودی این فرصت از تو گرفته شود
در روز تولدت درختی بکار
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت بزرگواری احترام و مهربانی را دیدند یاد تو بیفتند
هنگام بازی با بچه ها بگذار آنها برنده شوند
صبور و فروتن باش قبل از اینکه به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود
فقط کتابهایی را امانت بده که از نداشتنشون احساس ناراحتی نکنی
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد بترس
وفراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای آن تلاش کنند
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوست داشتنی هستی اگر

دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد



تو زنده هستی اگر

امیدهای فردا بیشتر از مشکلات دیروز برایت اهمیت داشته باشد



تو با شرافت هستی اگر

آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی



تو آزاد هستی اگر

تو خودت را کنترل کنی نه دیگران را



تو بخشنده هستی اگر
بتوانی به همان زیبایی که میگیری، به دیگران ببخشی



تو مهربان هستی اگر...

وقتی دیگران مرتکب اشتباهاتی می شوند که تو هم در خود سراغ داری، آنها را ببخشی


تو شاد هستی اگر...

گلی را ببینی و بخاطر این زیبایی خدا را شکر کنی



تو زیبا هستی اگر...

احتیاج به آینه نداشته باشی تا این را به تو بگوید


تو ثروتمند هستی اگر...

هیچگاه بیش از آنچه داری نیاز نداشته باشی


 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چیزهای کوچک، مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشتهاش به دست هایت یک فشار کوچک می دهد. چیزی شبیه یک بوسه مثلا.

راننده تاکسی ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی .

آدم هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو برنمی گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

آن هایی که هر دستی جلویشان دراز شد به تراکت دادن، دست را رد نمی کنند. هر چه باشد با لبخند می گیرند و یادشان نمی رود همیشه چند متر جلوتر سطلی هست، سطل هم نبود کاغذ را می شود تا کرد و گذاشت توی کیف.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند، مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم هایی که از سر چهارراه نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم های اس ام اس های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم های اس ام اس های پرمهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم هایی که هر چند وقت یک بار ای میل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد هر یادداشت غمگین خط هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم هایی که حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست.

آدم هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را به لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین آدم ها، چیزهای کوچکی هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برای آن می نویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند

دل شکستن هنر نیست

نه دیگر نگاهم را برایش هدیه می کنم

ونه دیگر دم از فاصله ها می زنم

و نه با شعرهایم دلتنگی را فریاد می زنم...

می نویسم تا شاید نا مهربانی هایش را باور کند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی چهغریبانه روزهای تلخ را سر می کنم
گاهی اوقات چه غریبم
گاهی چه دلتنگی رویم فشار می اورد
گاهی اوقات چه دلتنگم
چه دلگیرم
چه غمگینم از بی تو بودن
چقدر سخته بی چشمانت
بی دستانت
بی نگاهت و
بی اغوشت سر کردن
عشق سکوتی بین من وتوست
عشق سکوت پر از حرف است
حرفهای ناگفته بین ما...
دلم میخواست مانند پرنده ای بی پروا
در کنارت اوج بگیرم
ای کاش زودتر
برسد ان روز
که در اغوش هم عاشقانه ارام گیریم...
ای کاش برسد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فرار مي کنم اما کجا ؟ نمي دانم
نمي رسم به نگاهت ، چرا ؟ نمي دانم
سکوت کردم و آخر علاقه ام لو رفت
چگونه عشق تو شد برملا ، نمي دانم
براي چشم تو کاري نداشت کشتن من
گذشت از سر جرمم و يا ... نمي دانم
غم نبودنت آنقدر سخت و مهلک نيست
که فکر بودنت اين لحظه با ... نمي دانم
بيا که باور دوري براي من سخت است
صداي گريه ي من رفته تا ... نمي دانم
خدا به جاي توجه به ناله هاي دلم
چه کار مي کند اين روزها نمي دانم
چقدر فاصله افتاده بين اين دو نگاه
مرا که کشت جدايي تو را نمي دانم
 

banooyeariayi

عضو جدید
چگـــونــه رفتــن و نبــودنـتــ را بـــاور کنــمـ ؟ ؟

وقتـــی آغـــوش مــن هنــــــوز .....

بـــوی بـــودنـتــ را میــدهــد ؟؟؟؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدایت

می سراید آوای شادیت را

در گوشهای تنهایی شب ...

و پیکرت ،

می رقصد

چون تصویری ،

از سایه ای ،

بر دیواری ،

در پرتو باد آلود شمعی

اشک را دیگر رازی نیست

تنها باران لحظه هایی ست

که از یاد رفته اند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نزدیک است

شاید آنسوی این تپه باشد

یا پشت آن کوه بلند

شاید

در پسگذر از پیچ راهه ای دیگر

ـ یا بی راهه ای حتی

نمایان شود

لحظه ای ،

ساعتی ،

روزی دیگر ...

شاید

***

دستهای مواجم

در آهنگ جاده رها ست

آغوش گشوده ام و لحظه ها

- چون نت های کودکی

یک به یک در سینه ام می نوازد

دریچه ها را باز کرده ام

- تا انتهــــــا ... انتهــــ ... ــا

و از چشمهایم

خاطره جاری می شود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلی به یاد دلت تنگ می شود

چون شهر ساکتی که پر از زنگ می شود




در بستری که بوی تو و اشک شب در اوست

گاهی کمان خاطره پر رنگ می شود




عمریست کوک مانده که از راه در رسی


سازی که با نگاه تو آهنگ می شود




وین راه ها که خیره ی چشم انتظاریست


هم حسرت خیال تو ، فرسنگ می شود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه ببيني چه سخت است تمام اندوه خويش را

بي صدا گريستن بي هيچ دست نوازشي

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه بداني چه دردناك است بغض دلتنگي خود را

بي صدا شكستن بي هيچ سنگ صبوري

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه تماشا كني سر به ديوار كوفتن در اتاق تنهايي

و چنگ زدن گريبان خود را در خفقان بي كسي

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه بشنوي صداي پاي اشكي را

كه بر گونه هايم مي دود و به هواي شانه هايت بر زمين مي افتد

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه حس كني نياز دستهايم به دستهايت

نگاهم به نگاهت و صدايم به صدايت را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه باور كني وسعت اندوه مرگ باورهايم را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه نگاه كني دشواري دم زدن در تكرار دمادم

در خود شكستن و رنج زيستن زير سنگيني درد بودن را

وقتي دلم مي گيرد

تو نيستي كه به روي اين بي ستاره ي شبخوان

پنجره اي به باغ كهكشان باز كني

و...

وقتي كه تونيستی من دلم مي گيرد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا