مشاعرۀ سنّتی

sarab_m

عضو جدید
دچارم.. نه آن دچار که نامش را عاشق می نهند نه..

دچارم.. دچار سکوت.. سکوتی تلخ

وقتی مرز برایم تعیین می شود از خود بیزار میشوم

انگار ریشه ام را کسی با تیشه میزند

هیچ میشوم.. نه آن هیچ که همه چیز است

هیچ هیچ میشوم و نامفهموم

کاش من همچون ماهی شعر سهراب

دچار آبی دریای بیکران میشدم

من میان حرفهایم.. نا گفته هایم.. رنج هایم

دچار سکوت شده ام..

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
 

kazem2011

عضو جدید
کاربر ممتاز

kambadena

کاربر بیش فعال
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شوداز هر مژه چون سيل روانه
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
 

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی لیل به مجنون گفت ای محبوبو بی همتا
مرا عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شبی لیل به مجنون گفت ای محبوبو بی همتا
مرا عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

دل از من برد و روی از من نهان کرد,
خدا را با که این بازی توان کرد.
شب تنهاییم در قصد جان بود,
خیالش لطفهای بیکران كرد
 

نارون آبي

عضو جدید
دلم پرواز میخواهد اما پرهایم را چیده اند
در امروز من پاییزها گرم و تابستان ها سرد است
فرداهایم را چه رقم میزند؟
پوچی من پاسخِ خوبی برای بی کسی اش نیست !!
 

نارون آبي

عضو جدید
دلم نمی تپد چرا ، به شوق این همه صدا
من از عذاب کوه بغض ، به کوله بار خسته ام

همیشه من دویده ام ، به سوی مسلخ غبار
از آنکه گم نمی شوم در این غبار ، خسته ام

به من تمام می شود سلسله ای رو به زوال
من از تبار حسرتم که از تبار خسته ام

قمار بی برنده ایست ، بازی تلخ زندگی
چه برده و چه باخته ،‌ از این قمار خسته ام

گذشته از جاده ی ما ، تهی ترین غبار ها
از این غبار بی سوار ،‌ از انتظار خسته ام

همیشه یاور است یار ،‌ ولی نه آنکه یار ماست
از آنکه یار شد مرا دیدن یار، خسته ام
 

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا چشمی است خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
 

نارون آبي

عضو جدید
می دانستی هیچ نگاهی پریشانت نیست.

پس در حسرت کدامین نگاه

آواره ی بیابانها شدی؟

آواره گی بر تو باد

که بودنم را به هیچ پنداشتی.

سکوت در نگاهت جاویدان!
 

نارون آبي

عضو جدید
[QU

نگاه کودکی خندد برویم

چو من سر می کنم آواز شادی

لبش با بوسه می آید بسویم

اگر ای آسمان خواهم که یک روز

از این زندان خامش پر بگیرم

به چشم کودک گریان چه گویم

ز من بگــذر، که من مرغی اسـیرم
 

banoo12

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم ؟
 

sougmad

عضو جدید
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم


:gol:
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است
 

elman13

عضو جدید
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا