مي شود امتحان داد حتي اگر ..!!
دسته صندلي كنده شده بود ! مي شد به جاي مگس كش ازش استفاده كرد! اما مراقب اصرار داشت كه ميشه امتحان داد! ناراحت نبايد شد ! به دل نبايد گرفت! اينجا خونه خاله نيست!بايد به فكر آخرين امتحان بود!
اينجا اراك ساختمان دكتر عبدالكريم غريب كلاس شماره 19
كلاس 19 ساختماني با معماري كاملا متفاوت كه نه ديديد و نخواهيد ديد ! پيشنهاد ميكنم هر وقت گذرتون به اراك افتاد دست خانوم و بچه ها را بگيريرد و تشريف ببريد واسه بازديد! ( جذب توريسم!)شايد يه روز اراكي ها به خاطر كمبود يا اصلا نبود آثار باستاني جز ميراث فرهنگي اعلامش كنند! و ما هم سري تو سر ها در بياريم!! كاري به معماري نداريم! هر طور مي خوان ساخت و ساز كنن!!
يك ربعي هست كه امتحان شروع شده .اما انگار سوال ها ي بچه هاي بخت بر گشته صنايع نيست!! شايد امروز همه ي كائنات دست به دست هم دادند تا امروز سر نشه! و من فارغ التحصيل نشم! اما انگار كسي از نبودن سوال ها ناراحت نيست! خيلي ها فرصت پيدا كردند تا حسابي با بغل دستي ها آشنا شن و سر امتحان از خجالت هم در بيان!! اما كسي انگار زبانش نمي چرخد جوياي حال برگه سوالات شود! حتما حالشان خوب هست ! چاق و سر دماغ!!
در اين ميان پسركي ! با صدايي خفه! فقط و فقط به پشت سري اش كه اتفاقا! به زنم به تخته ! ماشا الله جز سنگين وزن هاي دانشگاه است! گفت:" نمي خواي پاشي خودي نشون بدي ببيني سوال ها كجاست!"
شايد 15 دقيقه طول كشيد كه سوال ها با عذر خواهي مسئولين رسيد! ( فك كنم به خاطر اينكه سري سولات مشكل داشت.دقيقا نميدونم . )
اما درام قضيه اينجا بود ! جناب مراقب! وقتي برگه سوال را دادند دست اين پسرك! بهش گفتن:" مي خواستي بدوني چرا سوال ها دير رسيدند!!!! بعد امتحان تشريف بيار حراست!!!!!!!!!!!!!!!"
و مات و مبهوت ! از تبادل سريع اطلاعات! و از ز اين برخوردها!!
مي شود امتحان داد حتي اگر دست صندلي بشكند حتي اگر سوال ها نباشد!!
دسته صندلي كنده شده بود ! مي شد به جاي مگس كش ازش استفاده كرد! اما مراقب اصرار داشت كه ميشه امتحان داد! ناراحت نبايد شد ! به دل نبايد گرفت! اينجا خونه خاله نيست!بايد به فكر آخرين امتحان بود!
اينجا اراك ساختمان دكتر عبدالكريم غريب كلاس شماره 19
كلاس 19 ساختماني با معماري كاملا متفاوت كه نه ديديد و نخواهيد ديد ! پيشنهاد ميكنم هر وقت گذرتون به اراك افتاد دست خانوم و بچه ها را بگيريرد و تشريف ببريد واسه بازديد! ( جذب توريسم!)شايد يه روز اراكي ها به خاطر كمبود يا اصلا نبود آثار باستاني جز ميراث فرهنگي اعلامش كنند! و ما هم سري تو سر ها در بياريم!! كاري به معماري نداريم! هر طور مي خوان ساخت و ساز كنن!!
يك ربعي هست كه امتحان شروع شده .اما انگار سوال ها ي بچه هاي بخت بر گشته صنايع نيست!! شايد امروز همه ي كائنات دست به دست هم دادند تا امروز سر نشه! و من فارغ التحصيل نشم! اما انگار كسي از نبودن سوال ها ناراحت نيست! خيلي ها فرصت پيدا كردند تا حسابي با بغل دستي ها آشنا شن و سر امتحان از خجالت هم در بيان!! اما كسي انگار زبانش نمي چرخد جوياي حال برگه سوالات شود! حتما حالشان خوب هست ! چاق و سر دماغ!!
در اين ميان پسركي ! با صدايي خفه! فقط و فقط به پشت سري اش كه اتفاقا! به زنم به تخته ! ماشا الله جز سنگين وزن هاي دانشگاه است! گفت:" نمي خواي پاشي خودي نشون بدي ببيني سوال ها كجاست!"
شايد 15 دقيقه طول كشيد كه سوال ها با عذر خواهي مسئولين رسيد! ( فك كنم به خاطر اينكه سري سولات مشكل داشت.دقيقا نميدونم . )
اما درام قضيه اينجا بود ! جناب مراقب! وقتي برگه سوال را دادند دست اين پسرك! بهش گفتن:" مي خواستي بدوني چرا سوال ها دير رسيدند!!!! بعد امتحان تشريف بيار حراست!!!!!!!!!!!!!!!"
و مات و مبهوت ! از تبادل سريع اطلاعات! و از ز اين برخوردها!!
مي شود امتحان داد حتي اگر دست صندلي بشكند حتي اگر سوال ها نباشد!!