خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت

با حریفان قهرِ بی جایِ توام آمد به یاد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون مي رود فرياد امواج .
چراغي داشتم، كردند خاموش،
خروشي داشتم، كردند تاراج ...
 

nichol

عضو جدید
هرکس بد ما به خلق گوید
ما سینه ی او نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم
تا هر دو دروغ گفته باشیم
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روز وصل دوستداران یاد باد / یاد باد آن روزگاران یاد باد / گر چه یاران فارغند از یاد من / از من ایشان را هزاران یاد باد
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد

اجر صبری است کز آن شاخه نباتم دادند
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
قراري براي نديدن مي گذاريم هميشه
انگار طلسم نديدن
شكستني نيست
من دير مي آيم
تو زود مي روي
 

Sorin Z

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟
به اختیار؟ که از اختیار بیرون است!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما را چه غم از سوزشِ پنهانیِ خویش است ؟


از شعله چه ترسبم ؟ که پروانۀ عشقیمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/im_msn.gif
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
او یك سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست


 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

مائیم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
از گشنگی دلتنگم، آشپزا مدارا کن
یا بزن به کفگیرم، یا به ما پلو جاکن
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیبایی رها شده در شعر های من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی


 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

دل برفت و خانه بر غم شد فراخ


کانده او جای بر دلتنگ داشت
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شب کوچک من ، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نامــه جـــرم مــرا روز جــزا باز مــکن

من به امید عطای تو خطا کار شدم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
گاهی از غم می شود ویران دلم
ای کاش بین دلها غصه ها مردانه قسمت می شدند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دیشب

که بغض کرده بودم

باز هم به خودم قول دادم

من
سلام می‌گویم
و لبخند می‌زنم

و قسم می‌خورم

و می‌دانم

عشق همین است

به همین ساد گی

 

rezvane

عضو جدید
دل من جام لبریزاز صفا بود
ازین دل ها ازین دل ها جدا بود
شکستندش به خودخواهی شکستند
خطا بود آن محبت ها خطا بود

فریدون مشیری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نذر کرده ام ،

آنگاه که تو بیائی ،

به اندازۀ تمامِ مهربانی هایت غزل بسرایم،

کمکم کن:

می خواهم عاشق ترین ،عاشقِ دنیا باشم.
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این روزها که می گذرد هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند...
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز

دردم این است که من بی تو دگر از جهان دورم و بی خویشتنم

تاجنون فاصله ای نیست از اینجا که منم

 

koobagher

عضو جدید
تویی آن مهربان دلفروزم ...... تویی آن سایبان شب و روزم
تویی آن دلبر و دلدار زیبا .......... تویی آن جامه دردانه دوزم

(ک.م)
19/05/1389
14:54
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روز مرگم هرکه شیون کرد از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از می و انگور کنید

مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید

بر مزارم مگزارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ

جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید

روز مرگم وسط سینه‌ی من چاک زنید
اندرون دل من یک قلم تاک زنید

روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفت...​
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتاق خلوت پاکی است
برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد
دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم.................
به یاد شب تلخ بارانی،
که چشم انتظار بازگشتت از سفر بودم ، یگانه عشقم...
 

Similar threads

بالا