مقام بالای زن در تاریخ ایران

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ايران باستان هميشه مقام زن و مرد برابر و در كنار هم ذكرشده است، حتي گروهي از ايزدان مانند آناهيتا زن هستند و در ميان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، كه صفات اهورامزدا است زن ميباشند.

وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه اي از همسنگي زن و مرد است، در فروردين يشت چنين آورده شده: اينك فروهر همه مردان و زنان پاك را مي ستائيم آنان كه روان هايشان در خور ستايش و فروهرهايشان شايسته است اينك فروهر همه مردان و زنان پاكدين را مي ستائيم.

در زمان شاهنشاهي هخامنشيان، براساس لوح هاي گلي تخت جمشيد زنان هم دوش مردان در ساختن كاخ هاي شاهان هخامنشي دست داشتند و دستمزد برابر دريافت مي نمودند، پيشه بيشتر زنان در دوره هخامنشيان صيقل دادن نهائي سنگ نگاره ها و همچنين دوخت و دوز و خياطي بوده است. بنابراين در شاهنشاهي بزرگ هخامنشي با برابري و تساوي خقوق زنان با مردان سر و كار داريم.

بايد خاطرنشان كرد كه زنان در زمان بارداري و با بدنيا آوردن كودكي براي مدتي از كار معاف ميشدند، اما از حداقل حقوق براي گذران زندگي برخوردار مي گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقي بصورت مواد مصرفي ضروري زندگي دريافت مي نمودند، همچنين در گل نوشته هاي تخت جمشيد شاهد آن هستيم كه در كارگاههاي خياطي، زنان بعنوان سرپرست و مدير بودند و گاه مردان زيردست زنان قرار مي گرفتند.

اما زنان خاندان شاهي از موقعيت ديگري برخوردار بودند، آنان مي توانستند به املاك بزرگ سركشي كنند و كارگاه هاي عظيم را با همه كاركنانش اداره و مديريت مي كردند و درآمدهاي بسيار زياد داشتند، اما بايد خاطرنشان كرد كه حسابرسي و ديوان سالاري هخامنشي حتي براي ملكه هم استثنا قائل نمي شد و محاسبه درآمد و مخارج از وي مطالبه مي كرد.

در يكي از گل نوشته ها (لوح هاي گلي) رئيس تشريفات دربار داريوش بزرگ دستور تحويل 100 گوسفند را به ملكه صادر مي كند تا درجشن بزرگ تخت جمشيد كه 2000 مهمان دعوت شده بودند، بكار روند.

دريكي از مهرهاي بدست آمده از تخت جمشيد زني بلندپايه در صندلي تخت مانندي نشسته و پاهايش را روي چهارپايه اي گذارده و گل نيلوفري در دست دارد و تاجي برسرنهاده كه چادري روي آن انداخته شده است و به تقليد از مجلس شاه ، نديمه اي در برابر او ايستاده و عود سوزي در آن ديده مي شود. اين مهر يكي از زنان ثروتمند دربار هخامنشي است كه نقش مهمي در مديريت جامعه داشته است و دستورات خود را به اين مهر منقوش مي كرده است.

بنابراين با كمك گل نوشته هاي تخت جمشيد تصويري كاملا نو از زنان و ملكه هاي هخامنشي بدست مي آوريم كه برخلاف ادعاي نويسندگان يوناني، كه آنها را عروسكهايي محبوس در حرم سراها مي دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئين هاي مذهبي شركت مي كردند، بلكه در صحنه زندگي و در اداره امور كشور هم نقش و شخصيت مستقل خويش را حفظ مي كردند. بررسي دقيق لوح هاي ديواني تخت جمشيد نشان مي دهد، كه زن در دوران فرمانروائي هخامنشيان بويژه در زمان شاهنشاهي داريوش بزرگ از چنان مقامي برخوردار بودند كه در ميان همه خلق هاي جهان باستان نظير نداشت.
« آرتادخت» از زنانی است که وزیر دارایی « اردوان چهارم اشکانی» میشود و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزون نماید٬ کشور را به توانگری میرساند. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

ب – زن در سرداری و فرماندهی
زنان در هنر تیراندازی٬ اسب سورای٬ جنگاوری٬ نبرد .... فراوان آموزش میدیدند٬ به گونه ای که گاه کارکشتگی و بیباکیشان بدانجا میرسید که پوشاک فرماندهی و سرداری بر تن میکردند و به سپهسالاری و رهبری برگزیده میشدند. زنانی که در این راه بسیار درخشیده و شکوهمندانه نامی از خود بر جای نهاده اند٬ کم نیستند. اینان نه تنها به شکار و تیراندازی میرفتند و گوی پیش بودن را از بسیاری از مردان می ربودند که همراه مردان در میدانهای جنگ٬ شاهکارهایی می آفریدند که مایه شگفتی و انگشت به دندان گرفتن مردان میشد. از این رو با شایستگی نشان دادن٬ خود به فرماندهی میرسیدند و همچون سرداران بی پروا٬ در رده جلوی سپاه٬ پرچم به دست میگرفتند و جنگها را رهبری میکردند.

« آرتمیس» یا آرتمیز در چم راست گفتار بزرگ٬ فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتایی٬ ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش٬ ‌سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود.

از سرداران سرشناس و بی پروا و کارآمد و برازنده دیگر٬ « گردیه» خواهر بهرام چوبین است که در دلاوری و جنگاوری بلندآوازه مبیاشد. او پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادر در جنگ تن به تن با « تور» فرمانده نیروی خاغان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.
فردوسی در این باره چنین میسراید:

همـه لشـــگر چیـن بـر هـم شــکسـت
بسی کشت و افکند و چندی به خست
ســراســر همـه دشـت شـد رود خـون
یکــی بـی سـر و دیـگری سـرنـگـون
چــو پـیـروز شـد سـوی ایـران کشــید
بـر شــــــهریـــار دلـــیــــران کشــــید
بــه روز چـهـــارم بــه آمــــوی شــــد
نــدیــدی زنـی کـــو جـهـانـجـوی شــد

استاد سخن از زبان سربازان «گردیه» که با شگفتی از دلاوریهایش٬ او را ستودند٬ میسراید:

نـه جـنـبـانـدت کـوه آهـن ز جـای
یلان را به مردی تویی رهمنـای
ز مـرد خـردمـنـــــد بـیـــــــدارتـر

ز دســتــــور دانـنـده هـشـیـارتـر
هـمه کهتـرانـیـم و فرمان تراست
بـدین آرزو رای و پیمـان تراست


« گردآفرید » زن جنگاور برجسته دیگری است که با سهراب پسر رستم٬ دست و پنجه نرم میکند و سپاهیان را به شگفتی وامیدارد. فردوسی از زبان سهراب هم آورد « گردیه » چنین میسراید:

بـدانسـت سـهراب کـه دختـر است
ســر مـوی او ار در افســر اســت
شگفت آمدش گفت از ایران سپـاه
چـنـیـن دخـتـــر آیــد بــه آوردگــاه
ســــواران جـنــگی بـه روز نـبـرد
هـمـانـا بـه ایـــــــران درآرنـد گـرد
زنـانـشـان چـنـیـنـنـد ز ایـرانیــــان
چگـونه انـد گـردان و جنگ آوران


« بانو گشنسب» دختر رستم و همسر « گیو» نیز از زنان بیباک و رزمجویی بود که در شاهنامه فردوسی فراوان از او یاد شده است. چنین آمده است که او به اندازه ای زورمند و دلیر بود که کمتر مردی توانایی رویارویی با او را داشته است.

« زربانو» دختر دیگر رستم میباشد که از سواران تیرانداز و جنگجو به شمار می آمده و با رزم دلاورانه خود زال٬ آذربرزین و تخواره را از زندان آزاد کرده است.

نام سرداران و جنگاوران زنی که از زمان مادها٬ هخامنشیان٬ ‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست٬ چنینند ( امید آن است که با بررسیهای گسترده پیرامون آنها٬ ‌بتوان به چگونگی فرماندهیشان بیشتر آشنا شد):

-- « آپاما » دختر « سپیتمن » که خود از سرداران زمان هخامنشیان بود. چم این واژه گیرا٬‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد.

-- « آذرنوش» در چم پرفروغ آتشین هم از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.

-- « آرتونیس» در چم راست و درست٬ دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.

-- « آریاتس» در چم آریایی پاک و درست از سرداران هخامنشی.

-- « آسپاسیا» در چم گرد٬ یل٬ دلیر و نیرومند٬ همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.

-- « آمسترس » در چم هم اندیش و پشتیبان و یار٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

-- « ابردخت» در چم دختر نیرومند و توانا و برتر٬ از سرداران ساسانی.

-- « استاتیرا» در چم آفریده ایزد تیر و اختران٬‌ دختر داریوش سوم هخامنشی.

-- « ُبرزآفرید» در چم آفریده شکوه و والایی٬ ‌از سرداران ساسانی.

-- « برزین دخت» در چم دختر آتشین و پرفروغ٬ از سرداران ساسانی.

-- « پریساتیس» در چم فرشته و زیبا٬ همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

-- « داناک » در چم باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

-- « سی سی کام» در چم کامروا و پیروز٬ ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر به زانو درنیامد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

-- « سورا» در چم گلگون رخ٬‌ دختر اردوان پنجم اشکانی.

-- « گلبویه » از سرداران و جنگجویان ساسانی.

-- « ماه آذر» از سرداران ساسانی.

-- « مهر مس» در چم مهر بزرگ٬ ‌خورشید درخشان٬ از سرداران هخامنشی.

-- « مهر یار» از سرداران ساسانی.

-- « میترادخت» در چم دختر مهر٬‌ دختر خورشید٬ ‌از سرداران اشکانی.

-- « نگان» در چم کامروا و پیروزمند٬ از سرداران ساسانی که با تازیان دلاورانه جنگید و دلیریها بسیار شکوهمندانه از خود نشان داد.

-- « ِورزا» در چم نیرومند و توانا٬ سرداری از هخامنشیان.

-- « وهومسه » در چم والاتبار و نیکزاده بزرگ٬ ‌از سرداران هخامنشی.

-- « هومی یاستِر» در چم دوست و هم پیمان و پشتیبان٬ از سرداران هخامنشی.

-- « یوتاب» در چم درخشنده و بیمانند٬‌ خواسته و پرفروغ٬‌ خواهر « آریوبرزن» سردار بیباک و دلیر داریوش سوم در جنگ با اسکندر. یوتاب فرماندهی بخشی ار سپاهیان برادر را داشت که در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست و اگر یک روستایی٬‌ راهی دیگر را به اسکندر نشان نمیداد تا از آن جا شبیخون بزند٬ شکست خورده و سپاهیانش تار و مار شده بودند. یوتاب همراه برادر آن اندازه جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود به جای گذاشتند. »
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
فردوسي در جاي جاي شاهنامه از دلاوري ها و هوشياري زنان،به ويژه زنان ايران، سخن به ميان آورده است و آنان را همپاي مردان وارد اجتماع نموده، ومقام منزلتي والا به زن بخشيده است، و اين گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشياري بسيار زيبا توصيف كرده است:
ز پاكي و از پارسايي زن كه هم غمگساراست هم رايزن
ودر جايي ديگر:
اگر پارسا باشد و رايزن يكي گنج باشد پراكنده زن
اين نشان از بزرگي و عظمتي است كه كه فردوسي براي زنان قائل است، همان زني كه چون پارسا و پاك بود و داراي عفت و عصمت، از مردان تكاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه مي كند.يكي از نكات بسيار جالبي كه در اشعار حكيم مي توان يافت اظهار وفاداري كامل زن است، زن به عنوان موجودي وفادار و فداكار معرفي شده است به گونه اي كه در مواردي زياد وجود خود را فداي مردان نموده تا حفاظت و نگهداري آنان را تضمين نمايد .
مي سرايد:
بدو گفت راي تو اي شير زن درفشان كند دوده و انجمن
يا:
بدو گفت هركس كه بانو تويي به ايران و چين،پشت و بازو تويي
نجنبناندت كوه آهن زجاي يلان را به مردي تويي رهنماي
زمرد خردمند بيدار تر زدستور داننده هوشيارتر
همه كهترانيم و فرمان توراست بدين آرزو، راي وپيمان توراست
پس زن مورد بحث فردوسي ،راهنماي مردان جنگاور است، او مي تواند خرد مند تر از مردان باشد، و هوشيار تر از فرمانروايان و زيركتر از آنان، اين است كه مردان در برارش زانو ميزنند و خود را كمتر از او مي دانند،و تصور نمي شود كه فردوسي اغراق گويد و همانگونه كه رسم سرايندگان حماسه است هر كوچكي را بزرگ جلوه دهد تا بيشتر جلب توجه كند.در تاريخ هم بسياري از حوادث شيرين و تلخ وجود دارد كه در پشت پرده آن حوادث حضور زن يا زناني خود نمايي ميكند.
از ديگر صفاتي كه فردوسي از زن ايراني نقل مي كند شرم حياست:
بپرسيد كآ هو كدام است زشت كه از ارج دور است و دور از بهشت
چنين داد پاسخ كه زن را كه شرم نباشد به گيته نه آواز نرم
يا در جاي ديگر:
كدام است با ننگ و با سرزنش كه باشد ورا هركسي بد كنش
زناني كه ايشان ندارند شرم به گفتن ندارند آواز نرم
و در باب پوشيده رويي مي آورد:
هم آواز پوشيده رويان اوي نخواهم كه آيد ز ايوان به كوي
يا:
همه روي پوشيدگان را زمهر پراز خون دل است و ، پرازآب چهر
همان پاك پوشيده رويان تو كه بودند لرزنده بر جان تو
اما فردوسي بهترين زنان را زناني مي داند كه شوهران خود را خشنود كنندو اين نكته وجه ديگري است از جايگاه زن در فرهنگ ايران قديم:
بهين زنان جهان آن بود كز او شوي همواره خندان بود
يا در جاي ديگر:
به سه چيز باشد زنان را بهي كه باشند زيباي گاه مهي
يكي آنكه با شرم و با خواسته است كه جفتش بدو خانه آراسته است
دگر آنكه فرخ پسر زايد او زشوي خجسته بيافزايد او
سه ديگر كه بالا و رويش بود به پوشيدگي نيز مويش بود
البته در اينجا فردوسي نگفته است كه اگر تمام زنان از شوهران خود فرخ پسر بزايند ديگر چه دختري باقي ميماند كه با پسرشان ازدواج كند.واين نيز وجه ديگري از فرهنگ ايراني را نشان ميدهد كه فرزند پسر را برتر از دختر ميداند.ولي فردوسي در جاي ديگر در گفته اي متضاد ميگويد كه پسر و دختر فرقي نمي كند و گويا دچار نوعي دوگانگي شده است:
چو فرزند را باشد آيين و فر گرامي به دل بر چه ماده، چه نر
يا:
چو ناسفته گوهر سه دخترش بود نبودش پسر، دخنر افسرش بود
اما از طرف ديگر از برخي سروده هاي فردوسي چنين بر ميايد كه در اجتماع نميتوان زني را يافت كه طرف مشورت قرار گيرد، لذا شركت آنان در مسايل اجتماعي لطمه اي جبران ناپذير برپيكر جامعه وارد مي سازد:
همي خواست ديدن در راستي زكار زن آيد همي كاستي
يا:
كه پيش زنان راز هرگز مگوي چوگويي سخن باز يابي به كوي
كه نشان از عدم راز داري و عدم توانايي حفظ سخن دارد:
بدو گفت كز مردم سرفراز نزيبد كه با زن نشيند به راز
يا:
دگر بشكني گردن آز را نگويي به پيش زنان راز را
 

.Soheil

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه جایی خوند خشایارشا زنشو مجبور که تو جشن عروسی لخت مادرزاد ظاهر بشه ولیاون قبول نکرد شاه هم زد نفلش کرد
 

cinderella

عضو جدید
کاربر ممتاز
به سلامتی خودم نه به خاطر .......بلکه به خاطر خانم بودنم!!
 

salimipour

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهشا یکی بخونه برای منم خلاصه کنه / مرسی
سیندرلا تو که خوندی خوب خلاصه اشو برام بنویس
 

د ا ن ش گ ا ه

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهتره به مقام زن در قرآن بیندید و یه نگاه بکنید
اگه کم حوصله بودید کافیه که سوره نسا رو یه نگاه بیندازید
 

danielo

عضو جدید
کاربر ممتاز
زن مقتدر از ایران
الف- آرتمیز

آرتمیز ملکه اول هالیکارناس (Halicarnasse) واقع در آسیای صغیر یا ترکیه کنونی و جزء متصرفات و ساتراپ نشین ایران بوده است. غالباً اشخاص اشتباهاً آن را آرتمیس تلفظ می‌نمایند بطوریکه قبلاً اشاره شد، آرتمیس نام رب‌النوع شکار یونان قدیم است و ارتباطی با آرتمیز ندارد. تلفظ صحیح آن را در دائرة‌المعارف‌ها و مدارک مختلف آرتمیز نوشته‌اند. املای آن به فرانسه (Artemise) است که حرف S به علت بودن در بین دو حرف صدادار Z تلفظ می‌شود و املای آن به انگلیسیArtemisiaکه در دائرة‌المعارف آمریکانا برای نشان دادن تلفظ صحیح آن به شکل (Ar- te- mizia) نوشته شده است.

در تاریخ هردوت هم در جائیکه صحبت از الهه شکار است املای آن به شکل Artemis و در جائیکه صحبت از ملکه اول هالی کارناس است به صورتArtemiseآمده است. در تاریخ ایران باستان مشیرالدوله هم در قسمت مربوط به لشکرکشی خشایار شاه «آرتمیز» درج گردیده است.

آرتمیز یکی از ده‌ها فرماندهان دریایی ایران است که در جنگ‌های دریائی ایران علیه یونان، هنگم لشکرکشی تاریخی خشایار شاه شرکت نموده‌اند. مشیرالدوله در تاریخ ایران باستان از قول هرودت فرماندهان دریایی ایران را این‌طور نام می‌برد.

فرماندهان دریائی اینها بودند: آریا‌بیگ نس Ariabignesپسر داریوش از دختر گبریاس فرمانده سفاین ینیایی و کاری بود. آخمنس (هخامنش) برادر تنی خشایار شاه فرمانده دریایی مصر، پرگساس پسر آسپاتن و مگاباز پسر مگابات باقی قسمت‌های دریایی را اداره می‌کردند. عده کشتی‌هایی که سی و پنج پارو زن داشت و کشتی‌های دراز برای حمل اسب‌ها و کشتی‌های سرکور طویل قبرسی تقریباً به سه هزار فروند می‌رسید. پس از فرماندهان نامبرده معروف‌ترین اشخاص دریائی از این قرار بودند تت رام نسTetramnes صیدائی، ماپنMapenصوری پسر سی رموس Siromus مربال آردیانی (یعنی اروادی) پسر آگیال، سوانویسی [Sunnesis]، کیلی کی پسر ارم دنت Oromedont ، سی برنیک[Sybernique] پسر سی کاس [Sicas] لی کی، گرگوس [Gorgus] پسر خرزیسGhersis، تی موناکس Timonaxe پسر تیما گوراکس [Timagoraxe] که هر دو از قبرس بودند، هیس تیه پسر تیم نس [Timnes]، پیگرس [Pigres] پسر سلدومSeldomeو داما زیتیم[Damasithyme] پسر کان دولCandoule. ذکر اسامی سایر روسا را لازم نمی‌دانم ولی مقتضی است اسم آرتمیزArtemiseرا که باعث حیرت من شده ذکر کنم. او با وجود اینکه زن بود برای رفتن بجنگ یونان حاضر شد. این ملکه بعد از فوت شوهرش چون پسرش صغیر بود زمام امور دولت خود را بدست گرفت و بواسطه مردانگی و شجاعت عازم یونان گردید و حال آنکه کسی او را بدین اقدام مجبور نکرده بود. این زن دختر لیگ دامیسLigdamis و نامش آرتمیز بود.

قبل از اینکه بشرح خدمات آرتمیز بپردازیم، لازمیست چند کلمه راجع به هرودت صحبت شود تا اساس دشمنی‌هائیکه در هنگام نگارش تاریخ علیه ایران به کار برده است، آشکار گردد.


کشتی های ملکه آرتمیز، در جنگ با یونان

هرودت از اهالی هالی کارناس و همشهری آرتمیز محسوب می‌شد. هردوت با اینکه از خاندان لیگدامیس بود ولی با آن خانواده (گفتیم که آرتمیز دختر لیگدامیس بود) دشمنی داشت و به همین علت نیز نتوانست در هاللی کارناس بماند و به یونان فرار نمود. در همین هنگامی که اهالی آتن مشغول ساختمان شهر توریوم Thurium بودند، در آن شهر مقیم شد و در همان شهر در گذشت. اتی ین دوبیزانس (Etienne de bysance) هم می‌گوید هر دوت به قصد فرار از حملات غیر قابل توجهی تحمل همشهری‌های خود به توریوم پناهنده شد و این شهر را وطن دوم خود نامید.

با توجه به اینکه هرودت در حقیقت یک نفر فراری مخالف حکومت لیگدامیس‌ها بوده است، در هر جا که توانسته است به‌طور مستقیم و غیرمستقیم، گاهی در لباس دوستی و زمانی با دشمنی و نیش قلم، حقایق را به نفع موطن ثانی خود یونان و به ضرر حکومت میهن اصلی خویش یعنی ایران تحریف نموده است.

علاوه بر شجاعت، آرتمیز دارای بصیرت کامل در امور جنگی به خصوص در جنگ‌های دریائی (بطوریکه خواهد آمد) بود و به عقیده تمیستوکل زمامدار آتنی (در هنگام لشکرکشی خشایارشا)، آرتمیز یکی از دریاسالاران برجسته جهان بوده، که خصم دیرین یونان بشمار می‌آمد. آنقدر که تمیستور کل از او وحشت داشت، از سایر دریاسالاران ایران نمی‌ترسید و یونانی‌ها برای سر او ده هزار درهم جایزه تعیین کرده بودند.

کشتی‌هائی که آرتمیز در لشکرکشی خشایار شا در زیر امر خود داشت عبارت از پنج کشتی از بهترین کشتی‌های جنگی آن‌وقت محسوب می‌شد که با خود همراه آورده بود. آرتمیز همیشه مورد احترام خشایارشا بود و در شوراهای جنگی غالباً مورد مشورت پادشاه ایران قرار می‌گرفت. به‌طور مثال هنگامیکه نیروی ایران در تنگه ترموپیل در مقابل قوای لئونیداس پادشاه اسپارت متوقف گردیده بود، به خشایارشا پیشنهاد کرد که یا بوسیله نیروی دریائی در عقب لئونیداس (پادشاه اسپارت) سرباز پیاده کن و یا موضع ترموپیل را دور زده و به طرف آتن برو و فقط یکی از سرداران خود را مامور کن از جبهه با لئونیداس بجنگد. به‌طوریکه می‌دانیم ایرانیان موضع مزبور را به راهنمایی افی یالس از راه بی‌اندازه مشکل و سخت که عبور از آن برای یونانی‌ها غیر قابل تصور بود دور زدند و از پشت ارتش لئونیداس سر در آوردند. لازم به تذکر است که مورخین یونانی برای اینکه میهن پرستی و دلیری سربازان اسپارت را بزرگ جلوه دهند، سربازان تحت امر لئونیداس را ۳۰نفر ذکر کرده‌اند، در صورتی هر روز سربازهای داوطلب از نقاط مختلف یونان برای کمک می‌رسید و عده لئونیداس بالغ بر چند هزار نفر بوده است.


سربازان شوش، هخامنشیان، ایران باستان

ناگفته نگذاریم که نیروی ایران پس از گذشتن از ترموپیل به پاس دلیری سپاهیان اسپارت، از اشغال نظامی جدی اسپارت برای آنکه آسیبی به آنجا وارد نشود، صرف‌نظر نمود. زیرا ایرانیان دلیری و مردانگی را دوست می‌دارند و این صفت را در هر ملتی، ولو دشمن هم باشد (بر خلاف هرودت مورخ یونانی که تاریخ ایران را تا نوانسته با دروغ آمیخته است)، تجلیل می‌کنند.

نیروی زمینی ایران به طرف آتن رفت و آن را اشغال نمود. گفته می‌شود که خشایارشا به عمد شهر مزبور را آتش زده است ولی شهر آتن برخلاف سایر شهرها اصولاً با چوب ساخته شده بود و طبیعتاً در ضمن حمله قوای ایران و دفاع اهالی آتن آتش گرفت و یونانی‌ها برای اینکه آتش زدن سارد (مرکز لیدی) را بوسیله خودشان موجه جلوه دهند حریق آتن را به حساب سارد گذاشتند. با اینکه ظاهراً این لشکرکشی را خشایارشا به علت پیمان کشنی یونانیان (پیمانی که با ایران درباره‌ی ایالت لیدی داشتند و پیمان خود را شکسته بودند)،انجام داد و با اینکه پیمان شکنی در نظر ایرانیان یک گناه نابخشودنی شمرده می‌شود، معهذا منظور خشایارشا از این لشکرکشی آتش زدن یا خراب کردن یونان نبوده است، بلکه هدف شاهنشاه ایران از این لشکرکشی ضمن گوشمالی دادن به آتن که در آن موقع در رأس حکومت‌های کوچک یونانی قرار داشت، عبارت از اجرای یک حرکت استراتژیکی به منظور نشان دادن قدرت در سرتاسر امپراطوری منحصر به فرد جهان آن روز و استحکام رشته‌های وحدت امپراطوری از نظر نظامی و سیاسی بوده است. زیرا از اشغال یونان هیچ‌گونه بهره سیاسی و یا اقتصادی که مستلزم چنین لشکرکشی‌ای باشد، عائد ایران نمی‌گردید و بطوریکه تاریخ نشان می‌دهد، بعد هم آتن و اسپارت، بدون اینکه سپاهی به یونان فرستاده شود، عملاً تحت الحمایه ایران شدند و سکه‌های طلای ایران به سهولت این ملت فقیر را مطیع و منقاد سیاست مرکزی امپراطوری ایران ساخت.

ایران پس از اشغال آتن، نیروی دریایی خود را که در آرتمیزوم نیروی دریائی یونان را شکست داده و به طرف سالامین فراری ساخته بود، برای تعقیب یونانیان حرکت داد و بسالامین رسید.

قبل از اینکه جنگ دریایی آغاز گردد، بنا بگفته هرودت، خشایارشا یک شورای جنگی تشکیل داد که رأس فرماندهان را در باره اقدام و یا عدم اقدام بجنگ دریائی خواستار شود. بگفته‌ی هرودت در این شورا پادشاهان و روسا و مردمان مختلف و فرماندهان کشتی‌ها به حضور شاه رفته و هر یک برابر مقامی که در نزد شاه داشتند نشستند. جای اول را پادشاه صید و جای دوم را پادشاه صور و پس از آن سایر مدعوین بجاهای خود قرار گرفتند. سپس خشایارشا مردونیوس را فرستاد تا عقیده هر یک را بداند. همه گفتند که باید جنگ کرد. در این میان فقط آرتمیز چنین گفت:
“شاها، جنگ دریائی مکن و کشتی‌های خود را نگاهدار چه این مردم در دریا به‌همان اندازه که قوی‌تر از تواند که مرد قوی‌تر از زن است (در اینجا هردوت چنین سخنی را از خود به زبان آرتمیز می‌گذارد، زیرا نیروی دریایی ایران در همه جا برتری خود را نشان داده بود). مگر برای تو لازم است جنگ دریایی کنی؟ تو آتن را در تصرف‌داری و مقصود از قشون‌کشی این بود. تو قسمت‌های دیگر یونان را هم‌داری و آنهایی که مقاومت کردند، به جزای خود رسیدند. من پیش‌بینی می‌کنم که کار دشمن به کجا خواهد رسید. اگر تو بجنگ دریائی عجله نکنی و کشتی‌های خود را در این ساحل نگاهداری و با ارتش زمینی به طرف پلوپونس بروی، تمام خواسته‌های تو انجام خواهد یافت. زیرا یونانی‌ها نخواهند توانست مدتی پافشارند و متفرق شده و به شهرهای خود خواهند رفت. چه در این جزیره (سالامین) آذوقه ندارند و دیگر اینکه چون بشنوند که تو به طرف پلوپونس حرکت کرده‌ای هرگز باین فکر نخواهند افتاد که برای آتن جنگ دریایی کنند. هر گاه تو شتابان جنگ دریائی کنی این خطر هست که کشتی‌های تو آسیب یابند و بدبختی دامنگیر ارتش زمینی تو شود. شاها، بالاخره این نکته را در نظر آر که آقای خوب بندگان بد دارد و بالعکس آقایان بد بندگان خوب دارند. تو که بهترین مردی، مستخدمینی داری که بندگان بد تواند. از مصری‌ها وکیلی کی‌ها و قبرسی‌ها و پامفی لیان برای تو فایده نیست. (قسمت‌های اخیر را نیز هرودوت از طرف خود به آرتمیز نسبت داده است).”

پس از این گفته عده‌ای که دوست آرتمیز بودند اندوهگین شدند و چه ترسیدند که خشایارشا نسبت به او غضبناک شود و آنهائیکه دشمن او بودند خوشحال گردیدند چه تصور نمودند که با این گفته او فنا خواهد گردید. ولی برعکس تصور همه، شاه رأی او را پسندید و بیش از همیشه او را ستود، ولی چون غیر از او همه رای به‌جنگ داده بودند، تصمیم بجنگ گرفت.

در این جنگ به طرفین آسیب زیادی وارد آمد. چون شاه صحنه جنگ را زیر نظر داشت و همه او را می‌دیدند دلیرانه می‌جنگیدند. در اینجا باز هرودت سخن از آرتمیز به میان می‌آورد و می‌گوید:

راجع به جنگ یونانی‌ها و پارسی‌ها دیگر نمی‌توانم چیزی بگویم چه نمی‌دانم چگونه جنگ می‌کردند ولی آرتمیز کاری کرد که بیشتر مورد احترام شاه گردید. وقتی که جنگ به ضرر شاه داشت تمام می‌شد، چند کشتی آتیکی کشتی آرتمیز را تعقیب کردند. او چون خود را محاصره کشتی‌های یونانی دید، فوراً بکشتی کالین‌تین (Calyntiens) که جزو نیروی دریائی پارس بود، حمله کرد و آن را غرق نمود (در این جا هم هرودت نتوانسته از عداوت شخصی و دادن نسبت دروغ خودداری کند). یونانی‌ها که پنداشتند او از متحدین یونانی یا از پارسی‌های فراریست که یونانی‌ها را کمک می‌کند، از تعقیب کشتی او دست باز داشتند.

آنتی‌ها به شدت در جستجوی آرتمیز بودند زیرا علاوه بر آنکه فرمانده نیروی دریایی آتن دستور داده بود که هر کسی او را زنده دستگیر کند ده هزار درهم جایزه دریافت خواهد کرد، خشمگین بودند که چگونه زنی علیه آنها آن‌چنان جنگ می‌کند (بطوریکه ملاحظه می‌گردد این گفته اخیر هرودت موضوع غرق کشتی کالین تین را خود بخود نقض می‌کند زیرا در حقیقت خشم آنها غرق کشتی‌های خودشان بوسیله آرتمیز بوده است).

گویند وقتی شاه کشتی آرتمیز را در میان هنگامه جنگ دید، یکی از نزدیکانش به او گفت شاها این آرتمیز است که چنین حمله بکشتی دشمن می‌کند و آن را بقعر دریا می‌فرستد. شاه با حیرت پرسید واقعاً این کار از دست اوست. اطرافیانش تصدیق کردند. شاه گفت:
«مردان مانند زنان و زنان مانند مردان جنگیدند».

در اینجا هم هرودت گفته‌ی خشایارشا را تحریف نموده است. بطوریکه خود او در گفته‌های خود به طوریکه در بالا هم اشاره شد اقرار می‌نماید که همه دلیرانه می‌جنگیدند. مگر اینکه خواسته‌ باشد بگوید در این جنگ شجاعت مردان هم مانند آرتمیز بوده است، ولی در هر حال مطلب را دو پهلو نوشته است.

در مورد زندگی آرتمیز نقل شده است که غیر از شرکت در لشکرکشی یونان، در جنگ‌های دیگری نیز در تحت حمایت شاه ایران شرکت نموده و فتوحات مختلف دیگری نمود که به شهرت او بیش از بیش اضافه گردیده است، معهذا برای اینکه نویسندگان یونانی این سردار و سرباز نامی تاریخ را لکه‌دار کنند، برای او افسانه‌ای ساختند و آن افسانه این است که آرتمیز به‌طور دیوانه واری شیفته‌ی مرد جوانی شد، ولی جوان مزبور نه تنها به عشق او توجه ننمود بلکه او را مورد تحقیر قرار داد. آرتمیز چشمان او را از حدقه در آورد (افسانه‌ای که دو قرن بعد بوسیله سافو (Sahpo حقیقت یافت). بعد خدایان عشق او را تشدید نمودند و بالاخره بنا بر نصیحت غیب‌گویی از بالای صخره لوکاد(Loucade) که در میان دریا بود خود به‌پایین پرتاب نمود و هلاک شد.

بطوریکه متذکر شدیم این افسانه هم نمی‌تواند حقیقت داشته باشد بلکه سرچشمه آن را در دشمنی آشتی‌ناپذیر هرودت نسبت خانواده لیگدامیس و آرتمیز و ایرانیان باید جستجو کرد.

حقیقت هر قدر که با افسانه و دشمنی آمیخته شود معهذا خواهی نخواهی خود را از وراء پرده‌های سیاه دروغ و تهمت آشکار می‌نماید.


 

tiger_red

عضو جدید
یه جایی خوند خشایارشا زنشو مجبور که تو جشن عروسی لخت مادرزاد ظاهر بشه ولیاون قبول نکرد شاه هم زد نفلش کرد

عزیزم سعی کن کتاب تاریخی بخونی نه لطیفه و تخیلی چون محتوای اینا فرق داره
 
  • Like
واکنش ها: eder

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه ای از: مجسمه زن اشکانی سوار بر اسب در حال تیر اندازی - parthian woman






همانطور که می دانید اشکانیان یکی از طولانی ترین دوران های حکومتی را در ایران داشتند. یکی از آداب خاص جنگیدن در میان اشکانیان طریقه تیراندازی مخصوص آنها بود که سوار بر اسب و با مهارت خاصی می توانستند تیراندازی کنند که مهارت آنها در آن دوران در همه دنیا زبانزد بود.
جنس مجسمه احتمالا باید برنز باشد .
نکته جالب این که پوشش سربازان از آهن یا برنز بوده است… با توجه به چسبان بودن لباس می توان تصور کردم که این زره های آهنین چه ظرافتی داشته اند و چه صنعتی در آنها به کار رفته است.
به درستی علت اینکه این مجسمه در سایت های فارسی نشان داده نشده اند برمن نامعلوم است ولی مجسمه به غایت زیبا و هنرمندانه ساخته شده است.
نکته جالب در این مجسمه وجود کلاهی است که بر سر دارند. این موضوع و پوشیدن لباس جنگی باعث می شد که در جنگ زنان از مردان شناخته نشوند و در شاهنامه هم داریم که سهراب در هنگام جنگ با گردآفرید تا هنگامی که کلاهخود گردآفرید از سرش نیفتاده بود نمی دانست که با یک زن می جنگد.
« گردآفرید » زن جنگاور برجسته دیگری است که با سهراب پسر رستم٬ دست و پنجه نرم میکند و سپاهیان را به شگفتی وامیدارد. فردوسی از زبان سهراب هم آورد « گردیه » چنین میسراید:
بـدانسـت سـهراب کـه دختـر است
ســر مـوی او ار در افســر اســت
شگفت آمدش گفت از ایران سپـاه
چـنـیـن دخـتـــر آیــد بــه آوردگــاه
ســــواران جـنــگی بـه روز نـبـرد
هـمـانـا بـه ایـــــــران درآرنـد گـرد
زنـانـشـان چـنـیـنـنـد ز ایـرانیــــان
چگـونه انـد گـردان و جنگ آوران
 

danielo3

اخراجی موقت
خلاصه ای از: مجسمه زن اشکانی سوار بر اسب در حال تیر اندازی - parthian woman






همانطور که می دانید اشکانیان یکی از طولانی ترین دوران های حکومتی را در ایران داشتند. یکی از آداب خاص جنگیدن در میان اشکانیان طریقه تیراندازی مخصوص آنها بود که سوار بر اسب و با مهارت خاصی می توانستند تیراندازی کنند که مهارت آنها در آن دوران در همه دنیا زبانزد بود.
جنس مجسمه احتمالا باید برنز باشد .
نکته جالب این که پوشش سربازان از آهن یا برنز بوده است… با توجه به چسبان بودن لباس می توان تصور کردم که این زره های آهنین چه ظرافتی داشته اند و چه صنعتی در آنها به کار رفته است.
به درستی علت اینکه این مجسمه در سایت های فارسی نشان داده نشده اند برمن نامعلوم است ولی مجسمه به غایت زیبا و هنرمندانه ساخته شده است.
نکته جالب در این مجسمه وجود کلاهی است که بر سر دارند. این موضوع و پوشیدن لباس جنگی باعث می شد که در جنگ زنان از مردان شناخته نشوند و در شاهنامه هم داریم که سهراب در هنگام جنگ با گردآفرید تا هنگامی که کلاهخود گردآفرید از سرش نیفتاده بود نمی دانست که با یک زن می جنگد.

ممنون از مطلب خوبتون:gol:
 

Similar threads

بالا