daneshjoo_1361
عضو جدید
خدایا سلام.
این بار هم دل شکسته و خسته به درگاهت آمدم و نمی دانم صدایم را می شنوی یا نه، اما جز تو هم دستگیری را نمی شناسم.
آن قدر خسته ام که خواستم با تو هم قهر کنم اما اگر تو را هم نداشته باشم که دیگر تنهای تنها می شوم و خرد می شوم در پنجه ی این غربت جان گیر!
خدایا صدایم را می شنوی؟
صدای من را که دلم از هر چه ستم است گرفته، صدای من را که دلم از هر چه دروغ است شکسته، صدای من ناتوان را می شنوی؟
خدابا به خداوندی ات قسم که شانه هایم توان این همه سیاهی را ندارد. آه از آن گندم ممنوعه...
حتما هستی که تا این جا هم دوام آورده ام. حتما هستی که مهرت در دلم می جوشد. حتما هستی که دلم می خواهد هستی بیابد. پس مرا دریاب.
این بار هم دل شکسته و خسته به درگاهت آمدم و نمی دانم صدایم را می شنوی یا نه، اما جز تو هم دستگیری را نمی شناسم.
آن قدر خسته ام که خواستم با تو هم قهر کنم اما اگر تو را هم نداشته باشم که دیگر تنهای تنها می شوم و خرد می شوم در پنجه ی این غربت جان گیر!
خدایا صدایم را می شنوی؟
صدای من را که دلم از هر چه ستم است گرفته، صدای من را که دلم از هر چه دروغ است شکسته، صدای من ناتوان را می شنوی؟
خدابا به خداوندی ات قسم که شانه هایم توان این همه سیاهی را ندارد. آه از آن گندم ممنوعه...
حتما هستی که تا این جا هم دوام آورده ام. حتما هستی که مهرت در دلم می جوشد. حتما هستی که دلم می خواهد هستی بیابد. پس مرا دریاب.