یه جوک اروپایی راجع به ایرانی ها!!!!

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي كرد كه سالها بچه دار نمي شد. او نذر كرد كه اگر بچه دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!
روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.
روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.
حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، با چه نظره اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي زدند كه پس اين مردك چرا مغازه اش را باز نمي كند.
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
اي داد اي بيداد راست ميگي اما همه جا ادم خوب و بد پيدا ميشه :gol::gol:
 

هدیه.

مدیر تالار مهندسی شهرسازی
مدیر تالار
اگر غیر از این بود باید شک میکردی.
پارسال توی یکی از کوچه های پاسداران یک نونوایی به خاطر فوت پدرش نون تافتون صلواتی میداد. والا دهن من وامونده بود .فکر نکنم تا اون روز این همه مشتری داشته این نونوایی. جالب اینه که همه هم تو اون محله جزو افراد ثروتمند تهرون به حساب میان!!
 

Similar threads

بالا