برای خدا

امن آباد

عضو جدید
اگر برای خدا کار کنید نتیجه کارتان تا ابد خواهد ماند. امام خمینی
دوستان ما درحرفه خود چگونه می توانیم برای خدا کار کنیم و بدون تظاهر و ریا خدایی باشیم و رنگ الهی به کارمان بدهیم لطفا نظرات خود در این زمیته ارائه دهید تا شاید توانستیم دستورالعملی کاربردی با همفکری یکدیگر پیدا بکنیم
 
آخرین ویرایش:

mohammad u3fi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بحث جالبی
این بحث خیلی آنتیکه. ازت ممنونم برای شروعش


امیدورام نتایج خوبی از تاپیکت کسب کنی.
من نیز باز میگردم و چند خطی مینویسم :gol:
 

حوریه

عضو جدید
باخدا باش و پادشاهی کن

باخدا باش و پادشاهی کن

:gol:سلام دوست عزیز به عقیده بنده ما در هر موقعیتی که باشیم میتونیم مثل خود امام رحمة خدامحور باشیم و زندگی نورانی داشته باشیم به این شرط که این نکته را اصل زندگی خود قرار دهیم و ازیاد نبریم
 

baran_azadi

عضو جدید
:gol:در آغاز هیچ نبود،
کلمه بود،
و آن کلمه خدا بود."
و "کلمه"، بی زبانی که بخواندش،
و بی "اندیشه" ای که بداندش، چگونه می تواند بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،
و با "نبودن" چگونه می توان "بودن"؟
و خدا بود و با او عدم،
و عدم گوش نداشت.
حرفت هایی هست برای "گفتن"،
که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای "نگفتن"،
حرف هایی که هرگز سر به "ابتذال گفتن" فرود نمی آرند.
حرف هایی شگفت، زیبا و اهورایی همین هایند.
و سرمایه ماورائی هر کسی
به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
حرف های بی تاب و طاقت فرسا،
که همچون زبانه های بی قرار آتشند
و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند.
کلماتی که پاره های "بودن" آدمی اند...
اینان هماره در جستجوی "مخاطب" خویشند،
اگر یافتند، یافته می شوند...
و در صمیم "وجدان" او آرام می گیرند.
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند.
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به آتش می کشند
و دمادم حریق های دهشتناک عذاب را می افروزند.
و خدا برای نگفتن، حرف های بسیار داشت،
که در بی کرانگی دلش موج می زد و بی قرارش می کرد.
وعدم چگونه می توانست "مخاطب" او باشد؟
هر کسی گمشده ای دارد،
و خدا گمشده ای داشت.
هر کسی دو تاست،
و خدا یکی بود.
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند، "هست".
هر کسی را نه بدان گونه که "هست"، احساس می کنند،
بدان گونه که "احساسش" می کنند، هست.
انسان یک "لفظ" است
که بر زبان آشنا می گذرد
و "بودن" خویش را از زبان دوست می شنود.
هر کسی "کلمه" ای است که از عقیم ماندن می هراسد،
و در خفقان جنین، خون می خورد.


و کلمه مسیح است.
آن گاه که "روح القدس" _فرشته عشق_
خود را بر مریم بی کسی، بکارت حسن، می زند
و با یاد آشنا، فراموش خانه عدمش را فتح می کند
و خالی معصوم رحمش را
_که عدمی است خواهنده، منتظر، محتاج_
از "حضور" خویش، لبریز می سازد
و آن گاه مسیح را
که آن جا چشم به راه "شدن" خویش بی قراری می کند،
می بیند، می شناسد، حس می کند.
و این چنین، مسیح زاده می شود.
کلمه "هست" می شود.
در "فهمیده شدن"، "می شود".
و در آگاهی دیگری، به خود آگاهی می رسد،
که کلمه در جهانی که فهمش نمی کند،
"عدمی" است که "وجود خویش" را حس می کند،
و یا "وجود" ی که "عدم خویش" را.
و در "آغاز هیچ نبود،
کلمه بود،
و آن کلمه، خدا بود."
عظمت همواره در جستجوی چشمی است که او را ببیند.
و خوبی همواره در جستجوی خردی است که او را بشناسد.
و زیبایی همواره تشنه دلی که به او عشق ورزد.
و جبروت نیاز مند اراده ای که در برابرش به دلخواه رام گردد.
و غرور در آرزوی عصیان مغروری که بشکندش و سیرابش کند.
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پر جبروت و مغرور،
اما کسی نداشت.
خدا آفریدگار بود
و چگونه می توانست نیافریند؟
و خدا مهربان بود
و چگونه می توانست مهر نورزد؟
"بودن"، "می خواهد"!
و از عدم نمی توان خواست.
و حیات "انتظار می کشد"،
و از عدم کسی نمی رسد.
و دانستن نیازمند طلب است،
و پنهانی بی تاب کشف،
و تنهایی بی قرار انس
و خدا از بودن بیشتر بود،
و از حیات زنده تر
و از غیب پنهان تر
و از تنهایی تنها تر
و برای طلب، "بسیار داشت"
و عدم نیازمند نیست
نه نیازمند خدا، نه نیازمند مهر
نه می شناسد، نه می خواهد و نه درد می کشد و نه انس می بندد
و نه هیچ گاه بی تاب می شود
که عدم نبودن مطلق است،
اما خدا "بودن" مطلق بود.....:gol:

 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر برای خدا کار کنید نتیجه کارتان تا ابد خواهد ماند. امام خمینی
دوستان ما درحرفه خود چگونه می توانیم برای خدا کار کنیم و بدون تظاهر و ریا خدایی باشیم و رنگ الهی به کارمان بدهیم لطفا نظرات خود در این زمیته ارائه دهید تا شاید توانستیم دستورالعملی کاربردی با همفکری یکدیگر پیدا بکنیم

بحث جالبیه
ولی اینکه بدون تظاهر و ریا خدایی باشیم خیلی زیباست میدونی بعضی ها میگن خیلی سخته و واقعا هم از بعدی نگاه کنی سخته
یه جورایی مثل ریاضی میمونه چون کسی که بلد نیست میگه سخته ولی کسی که بلده هیچوقت از سختی حرف نمی زنه
ومیگه ریاضی یعنی زندگی یعنی عشق من با ریاضی راحتم چون ریاضی و درک کردم
کساییکه خدا رو برای لحظه ای درک کنند . منظورم از درک کردن اینه که به خدا عشق بورزن واز با او بودن لذت ببرن
نا خوداگاه بنده ای می شوند که مهره قدرتمندی روی زمین شده چون خدایی می شوند
تنها با یاد خدا می توانیم در کار و در تمام مراحل زندگی به موفقیتهای معنوی ومادی برسیم:gol:
 

امن آباد

عضو جدید
چرا این کار را انجام دادم؟

چرا این کار را انجام دادم؟

سلام
خوب مسأله ما هم همینه که چطور خدا را در اصل کارهای خود قرار دهیم ودر پاسخ هر سوالی که از خود می پرسیم که چرا این کار را انجام دادی با یقین کامل بتونیم بگیم برای خاطر خدا
مثلا بنده که الان این سطور را می نویسم کسی که از نیت قلبی من خبر ندارد آیا پیش وجدان خودم برای خدا بودن کارم را باور دارم یا نه؟
پس اگر برای خداست چرا با مشاهده پاسخ ها خوشحال می شوم و آیاتأثیر پذیری از واکنش دیگران به کار خودم نوعی از شرک نیست
 

امن آباد

عضو جدید
امان از لحظه غفلت که شاهدم باشی

امان از لحظه غفلت که شاهدم باشی

خدایا یاریم کن تا ببفهمم در هر لحظه و در هر شرایطی خوشایندترین تصمیم در نزد تو چیست؛ تا همان را عملی کنم.
ای پوشاننده عیبها تو که راضی نمی شوی آبروی بنده ات پیش دیگران بریزد پس گناهان مرا بیامرز و توفیق ده تا از این لحظه به بعد گرد گناه نگردم.
 
آخرین ویرایش:

امن آباد

عضو جدید
فقط خدا

فقط خدا

فقط به خدابیاندیشید وبرای او کار کنید واز اوکمک بگیرید.
شهید فرومندی
 

امن آباد

عضو جدید
درست است خدمت به به خلق بهترین کارهاست
حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله فرموده اند:بهترین بندگان خدا نزد خداوند سودمندترین آنها به بندگانش است
تحف العقول ، ح 49
اما سوال اینجاست که این خدمت چگونه انجام گیرد از کجا بفهمیم این کار ما واقعا خدمت به خلق است واگر در برابر خدمتمون ناسپاسی دیدیم عکس العمل ما چه خواهد بود
سوال:
چگونه به خودمون کارامون جامعمون رنگ خدایی بدیم
 

امن آباد

عضو جدید
یک سوال دیگر
به نظر شما اهمیت این موضوع(چگونگی برای خدا بودن) در زنگی ما چقدر باید باشد ؟
 

امن آباد

عضو جدید
چه کنیم خدا را بیابیم

چه کنیم خدا را بیابیم

با سلام دوستان لطفا نظرتان در مورد سوال پست کنید
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند:

ماذا وجد من فقدک وما الذی فقد من وجدک

چه چیزی یافت کسی که تو را از دست داد؛وچه چیز از دست داد کسی که تو را یافت.

و امام صادق علیه السلام می فرمایند:

القلب حرم الله فلا تُسکِن حرم الله غیر الله​

دل حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را جای ندهید.
خواهر وبرادر عزیز این دستورالعمل ها را چگونه در زندگی حود کاربردی کنم.
آیا با شرایط جامعه امروز هم میتوان این گونه زندگی کرد؟ لطفا راهنمایی کنید.
 

sh.mojtaba

عضو جدید
سلام
من نمیدونم چرا این تاپیک زده شد و بحث به چی کشیده شد؟
من یه چیز دیگه میگم. اگر تا حالا برای خدا کار کرده باشید همیشه به یه نتیجه رسیدید. اون هم این که کار برای خدا خیلی سخته و آدم وقتی برای خدا کار میکنه خیلی اذیت میشه. من به علتش کار ندارم. تجربه ی خودم و دیگر دوستام هستش. وقتی کار برای خدا میشه مردم بیشتر پشت سر آدم حرف میزنند، بیشتر اذیتش می کنند، مجبور میشه ضرر بده و....
بعد از یه مدتی که آدم حتما تویه یه فشاری قرار میگیره. بعد به خدا میگه خدایا مگه من برات کار نکردم چرا جوابم رو نمیدی؟
حالا چند تا سوال:
اگر برای خدا کار کردیم چرا از خدا طلب مزد میکنیم؟ چرا وقتی برای خدا کار میکنیم زیاد سختی می کشیم؟ آیا ارزشش رو داره که بشتر اذیت بشیم؟ راستی چقدر برای خدا کار میکنیم؟
من تعریف خاصی از کار برای خدا دارم اون هم اینه که بدون چشم داشت کار کردن هست. با این اوصاف چقدر از کارهامون برای خدا هست؟
 

Similar threads

بالا